شهرام از جمع شش نفره فرزندان (دو خـواهر و چـهار بـرادر) است. «پدرم اصلا بوشهری بود و در اداره پست شیراز کار میکرد. آدمی اهل مـطالعه، شـناخته شـده، و دارای تمایلات سیاسی بود. از آغاز به حزب توده گرایش داشت. و چنین روحیهای، یعنی حساسیتهای سیاسی- اجتماعی را در میان فرزندانش گسترش داد.»
برادر بـزرگترش جمشید، سبب شد تا او خیلی زود به نقاشی بپردازد. علاوه بر برادرش جمشید، که دیگر نقاش نامآشنایی در شیراز شده بود، برادر دیگرش رحمان هم شعر میسرود و این دو، راه دوستیهای تازهای را برای او هموار کردند. «یـکی از شـانسهای زندگیام، آشنا شدن با آدمهای تأثیرگذار و خوب فکری از دوران تحصیل در دبیرستان است. از جمله شاپور جورکش شاعر، منیرو روانیپور نویسنده، فرشید بهشتی و... اینها جمعی را تشکیل میدادند که در شیراز کار فکری و فرهنگی میکردند و مـن جوانترین عضو این گروه شدم.»
بعد از اخذ دیپلم، نقاشی را به شکل جدیتری دنبال کرد و در حریم دوستان تازهای هم قرار گرفت. حسن مشکینفام، مرحوم حسین میرزایی، جدی و یونسی. «اوقات زیادی را باهم برای نقاشی به اطراف شیراز میرفتیم. پشتمله، آسیاب سهتایی، کوچه باغهای قصر الدشت و... آشنایی بـا آبـرنگ را کـه بعدها و در کارهای اخیر من نقش مهمی دارد، مدیون آقای یونسی هستم، او آبرنگکار و نقاش چیره دستی بود.» بعد از فراغت از دبیرستان در نمایشگاهی گروهی با عنوان طراحان جنوب شرکت میکند. این نمایشگاه در سال 1355 ابتدا در شیراز و سپس در تـالار تخت جمشید تهران به نمایش درآمد.
شهرام کریمی، در 1356، در رشته نقاشی دانشکدهی هنرهای تـزئینی (دانشگاه هنر فعلی) پذیرفته میشود. شیددل و بروجنی از جمله استادان وی هستند. ولی قبولی او در دانشگاه مصادف با آغاز روزهای بحرانی است که بـه قـیام 22 بـهمن 1357 منجر میشود. دغدغههایی که از قبل داشت، در تـهران هـم او را به عرصه فعالیتهای سیاسی-اجتماعی کشاند. «در شورای دانشجویی به عنوان نماینده دانشجویان فعالیت و کارهای صنفی آنها را دنبال میکردم. به جز کلاسهای طراحی، در اغـلب کلاسها کمتر حضور داشتم و به اتفاق یـکی دو تـن از دوستانم، به جنوب شهر میرفتیم و در قهوهخانه از سیمای مردم طراحی میکردیم.» با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها، در شیراز ماندگار شد (1359).
«بـا علیرضا ظریف در نگارخانهی طرح، حسن مشکینفام در آتلیهی رامبراند و در نگارخانهی وصال به کار تدریس نقاشی پرداختم. همچنین گالری دل افکار را در خیابان ملاصدرا به راه انداختم. در این مدت در چند نمایشگاه گروهی در شیراز و در موزهی هنرهای معاصر تهران حضور یافتم... اواسط سالهای شصت که شاپور جورکش، غلامحسین امامی و شاپور بنیاد، کتاب اسفند را در خیابان معدل راهاندازی کردند، به پیشنهاد من یکی از دیوارها را به نـمایش آثـار نقاشی اختصاص دادند، و اولین نمایش انفرادی آثارم را هم در آنجا برپا کردم» (1367). در همین سال هم ایران را برای همیشه به قصد آلمان ترک کرد. در ابتدا شش ماهی به هند رفت و بعد عازم آلمان شد. «در آغـاز ورود به آلمان ابتدا گیجی بود و این به آن خـاطربود که در ایران سبکزده بودم و در آلمان با گستردگی و عمق نقاشی غرب مواجه شدم و فهمیدم که نگاهی که در ایران به آن داشـتهام، نـگاهی توریستی و ظاهربین بوده است. فهمیدم که حتا در ایران هم نـقاشی ایرانی نبودهام و این سؤال برایم مطرح شد که جایگاه من و جایگاه فرهنگی کشورم کجاست؟ شروع به مطالعه جدی روی نقاشی غرب و نقاشی قدیم ایران کردم. به خودم آمدم... به تدریج این مطالعات بـه مـن کمک کرد تا خودم و فرهنگ تجسمی ایران را بهتر شناخته و صرفاً یک مـصرفکننده نـباشم.» نـتیجه این پایمردی دریافت جایزه اول مسابقهای است که هردو سال در منطقه راین زیگ (Rhien-Sieg) آلمان برگزار مـیشد.«کـسب ایـن عنوان کمک بزرگی به معرفی من به عنوان یک هنرمند کرد»(1997). به پاس این افتخار، اولیـن نـمایش انفرادی آثارش را در آلمان و در موزه Siegburg برگزار کردند. شانس دیگر او در این سال یافتن دوست دیرینهاش شجاع یوسفآذری است که در امریکا ساکن بود. پس به امریکا سفر میکند و از طریق دوست خود با شیرین نشاط آشنا میشود و از آن پس بهعنوان طراح صحنهی فیلم با شیرین نشاط همکاری میکند.
شهرام کریمی در 2003 به عنوان نمایندهی آلمان با دوانژ (یک نقاشی و فیلمی کـه در مـصر گرفته شـد) برای شرکت در بیینال استانبول انتخاب میشود. کریمی در طول اقامت خود در آلمان تاکنون در کنار نقاشی، به کارهای گوناگون دیگری نظیر ویدئو آرت،اینستالیشن، عکاسی، اجرای ورکشاپ و تدریس هنر پرداخته است. نقاشیهای کریمی تلفیقی است از چند عنصر خط-نوشته، طراحی، رنگآمیزی گاه آزاد و آبـسترهگـونه و هـمراه با پرداختهایی پر وسواس و همراه جزییات و اغلب روی پارچههای آماده نشده و مستعمل و روی مقواهای کـارتن. «مـتریال هفتاد درصد کارهای من است. روی بوم سفید کار نمیکنم، بلکه بومهایم غالباً از مواد دور ریز تشکیل مـیشود. بـرای زیرسازی هم هیچ کاری روی آنها انجام نمیدهم و اجازه میدهم تا نقش یـا نـوشتههای روی آنها در کارهایم حضور یابند.»
طراحی و دستنوشتههایی کـه غـالبا شعر یا قصهای را تشکیل میدهند، مهمترین عنصر نـقاشیهای کـریمی است که رنگ هم بعداً به آن اضافه میشود. البته در روندی خود جوش و از پیـش تـعیین شده. «در آتلیه الزاماً کار نـمیکنم.حـتا ممکن اسـت در قـطاری کـه با آن جابهجا میشوم، روی مقوا یـا پارچـهای که همراه دارم کارم را شروع کنم. مسعود سعدالدین دربـارهی کریمی مینویسد: «شهرام یک نقاش ایرانی هست و همزمان یک نقاش هنرمند جهانی.کسی که از مرزهای جغرافیایی پا را فراتر میگذارد و هویت خود را در تردد مکرر از مرزهای شرق و غرب، غرب و شرق را جستوجو میکند. کـیسههای بـرنج، کارتنهای پیتزا همه رابطهای بیواسطه با مواد غذایی دارند و کارهای شهرام به شکل اسطورهای خود همه به غذای روح تبدیل میشوند.»
اولین حضور آثار کریمی در حراجها به خرداد 1396 (ژوئن 2017) به خانهحراج فنهام بازمیگردد. آثار او تا سال 2021، 11 مرتبه در حراجهای داخلی حضور یافته و 58 درصد آثارش به فروش رسیده است. گرانترین اثر او تا سال 2021 ، در 25 تیر 1399 در خانهحراج فیلیپس به مبلغ 18987 دلار چکش خورده است.