در نقاشیهای نصرتالله مسلمیان مفاهیم انسانی بر محمل انتزاع مینشینند و ذهن را در جایی میان شرقگرایی آمیخته با مدرنیسم به تعلیق در میآورند. مضمون اصلی نقاشیهای مسلمیان فیگور انسانی است که گاه آن را با تکنیکهای متنوعی چون تکهچسبانی بافتگونه میآمیزد و گاه به واسطه حذف هر نوع جزییگویی به مرز انتزاع ناب بصری نزدیک میشود. در واقع انسان و انسانگرایی، دغدغه تمامی نقاشیهای اوست که در قالبهای گوناگون تکنیکی تجربه زیسته هنرمند در دنیای امروز را بازتاب میدهند.
در این میان، پرتره انسانِ مثالی، یکی از مضامین پایدار در مجموعه آثار فیگوراتیو مسلمیان است که نقاش در آن چهره انسانی را به واسطه ضربهقلمهای بیانگرا بر بستر بوم رقم میزند. با آنکه در این آثار، نقاش از واپسین سبکها و دستاوردهای نقاشان مدرن غربی بهره میبرد اما به گنجینه تصویری هنر سرزمین خود وفادار میماند: کمان ابروان و چشمان بادامی با چهرههای گرد و چانههای کوچک، بازنمایی دوبارهای از زیبایی مفهوم معشوق در تفکر شرقی است؛ چیزی که تا پیش از دوران کنونی، بارها در نسخ نگارگری ایرانی تکرار شده است. آنچه در روزگار کهن بارها توسط شاعران به انواع تمثیلها و تشبیهها مزین شده، این بار در دستان مسلمیان صورتی تازه مییابد و با سطوح و لکهگذاریهای رنگی وسیع و گاه یکدست میآمیزد و وجهی نو و امروزی مییابد.
در اثر پیشرو نقاش با حذف جزییات، چهره انسانی را تا جای ممکن به مرز انتزاع نزدیک کرده است. نوع رنگگذاری با تونالیتههای رقیق آبی و خاکستری بر بستر بوم و سرریز رنگ به کنارههای پایین تابلو نشان از نوعی دخیل شدن اتفاق پیشبینی نشده در اثر دارد. از سویی دیگر وجود خطوط کمانی و گسترههای خالی یادآور نقاشیهای خاوردور است که به ثبت لحظه و زمان در اثر میانجامد. نقاش در پرداخت چشمان و تناسب آن با خط ظریف بینی و عدم تجسم لبها، ذهن مخاطب را در تعلیق میان فرم آشنا و فرمالیسم محض نگه میدارد. با آنکه نقاش به فرم و رنگهای اندک بسنده کرده، اما هر خط و سطح با چنان دقت وسواسگونهای ترسیم شده که امکانات فضا را در بدهبستان میان خود به بهترین نحو بازگو میکند. خط سیاه پایین که مرز صورت را مشخص میکند، تعادل و وزن میان لکه زرد بالای تابلو، در کنار چشم را نگه میدارد.