بیانگری در آثار نیلوفر قادرینژاد برآمده از تجربه زیستهای است که خیزش و جوشش انبوه مردم در معابر عمومی، سقوط یک نظام سیاسی و برپایی یک انقلاب مردمی، وقوع جنگ، حماسه و شهادت را در خود دارد. نقاشیهای فیگوراتیو او پرشور و سرشار از حرکتاند. اغراق و دفرماسیون در خطوط و رنگها امکان انتقال احساس هنرمند را فراهم میآورد و تأکیدی بر جنبه اکسپرسیو آنها ست. اثر حاضر به مجموعهای از آثار هنرمند تعلق دارد که در آن با رویکردی روانشناختی به بازنمایی نقشمایههای اسطورهای و انسانی میپردازد. این اثر برگرفته از خوان چهارم هفتخوان رستم در شاهنامه است، که ضمن بازنمایی مفهوم اصلی حکایت در قالب فرمهای اکسپرسیوی که با انتزاع درهم میآمیزند، ایهام و ابهام را در دل خود جای داده است. در خوان چهارم که حکایت کشتن جادوگر توسط رستم را روایت میکند، پیرزن جادوگری خود را به صورت زن جوان زیبایی در میآورد و نزد رستم میرود، اما رستم به محض راندن نام خداوند بر زبان، سیمای شیطانی او را باز میشناسد و او را به هلاکت میرساند. ایهامی که ُ در عنوان این اثر وجود دارد هم به ش ِ کوه و هم به ش ِ کوه اشاره میکند، چنان که رستم قبل از رسیدن جادوگر در کنار چشمهای آواز سر میدهد: که آواره و بدنشان رستم است / که از روز شادیش بهره غم است بیابان و کوه است بستان اوی / همهجای جنگ است میدان اوی در این اثر فیگورها و سایر اجزای تصویر پر از شور و حرکتند و بداههپردازی در طراحی سیال و متکی بر خط هنرمند به چشم میخورد. رستم چشم فروبسته و در حال نغمهسرایی و شکوه از بخت و روزگار خویش است، در حالی که دیگر موجودات با چشمانی باز و خیره تصویر شدهاند. هنرمند در این اثر زیبایی و زشتی را در پردهای از ابهام فروبرده، گویی در این پرده قیامت رخ داده و خیر و شر در یک آن پدیدار شدهاند. پارادوکسی که نه تنها در فرم، بلکه در رنگ نیز به خوبی دیده میشود. رنگهای درخشان در مرکز تصویر از دل رنگهای سیاه، سفید و خاکستری سر برآوردهاند. فرمها و خطوط پیچان و پر شر و شوری که فضا را با شخصیتها پیوند دادهاند، بر ابهام تصویر افزوده و بر ناپایداری و بیثباتی این زیبایی و این لحظه تأکید میورزند. هنرمند پارادوکس احساس قهرمانی در رستم و احساس انسان امروزی، که شادیاش همواره مغلوب جنگ بوده، را با زبانی اکسپرسیو به تصویر کشیده است .