آثار نصرالله افجهای بر بنیان خط نوشتار فارسی شکل گرفتهاند، اما آنچه این آثار را ممتاز و منحصر بهفرد میسازد آن است که او توانسته میان «واژه» به عنوان یک نشانه زبانی و «فرم بصری» به عنوان نشانه دیداری ارتباط معنایی برقرار سازد. در تابلوی پیشرو و در نگاهی جزیینگر، مجموعه حروف تسلسلوار و با نظمی برآمده از پایبندی به خط کرسی در نوشتار فارسی، نوشته شدهاند، اما در نگاه کلگرا، خطوط به نحوی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند که فرمی از خیزش آب همچون موج را در ذهن متبادر میکنند. این فرم مواج، به واسطه استفاده از تونالیتههای آبی و سبز تشدید میشود، به طوری که گویی خیزش خطوط تابدار بسان امواجی روان در اقیانوسی بیکران در سیلان و حرکت هستند. این بیان بصری نقطه قوت تمامی آثاری است که افجهای در دهه اخیر خلق کرده است. به بیان دیگر او موفق شده در خوانشی نو، نه تنها قابلیتهای انعطافپذیری خط فارسی را بیانی تازه ببخشد، بلکه توانسته با کاربست خطوط در تجسم هویتهای آشنای بصری، خط را به طبیعت نزدیک و تجانسی قابل توجه میان آن دو برقرار سازد. لازم به ذکر است که این ارتباط میان نوشتار و تجسم بصری طبیعی، ابداع افجهای نیست و در ادوار قدیم نیز بارها هنرمندان خوشنویس تلاش کردهاند با استفاده از خط نوشتاری، فرمی از طبیعت را بازنمایی کنند که شاید مرغ بسمالله معروفترین آنها باشد.
آنچه در این میان هنر افجهای را از این سنت قدیمی متمایز میکند آن است که هدف از نوشتار در آثار او، بر خلاف دوران گذشته، خوانش متن نیست بلکه بازنمایی فرم در بافتاری جدید است. نکته بعد آنکه در سنت خطنقاشیهای کهن، همواره میان شکل طبیعی و معنای نوشتاری ارتباطی مفهومی برقرار بوده، اما در آثار افجهای به دلیل ناخوانایی و تأکید بر عدم خوانشپذیری، این مفهوم گسسته شده و نوشتار در وادی جدیدی وارد میشود که مکان و فرهنگ جغرافیایی را به کنار مینهد. بدین لحاظ مخاطب برای آثار افجهای، همهشمول است، یعنی نیازی به آشنایی با اشعار، خوانش و درک معنای نوشته شده وجود ندارد. این همهشمول شدن خط فارسی، نقطه قوت آثار افجهای است. از سوی دیگر بر خلاف بسیاری از هنرمندان نقاشیخط، آثار افجهای فاقد شالوده هندسی مکنون در نگرش اسلامی است و بیشتر به فرمهای ارگانیک نزدیک میشود. به همین دلیل نظم حاکم بر آثار او نظمی برآمده از طبیعت است تا انتزاع حاکم بر هنر اسلامی.
از این رو میتوان نقاشیهای افجهای را عرصهای دانست که در آن نوع خاصی از نگرشهای شرقی با فرمالیسم غربی پیوند خورده و حروف، مانند اشکالی نمادین و در تکراری هماهنگ و دوار، آهنگ هستی را به زبانی شخصی ترجمه میکنند.