منوچهر یکتایی یکی از شناختهشدهترین و خوشاقبالترین هنرمندان ایرانی در سطح بینالمللی است که توانسته با تلفیق شاخصههای اکسپرسیونیست انتزاعی و هنر شرقی به بیانی زیبا، جسور و شخصی دست یابد. هرچند هنر وی محصول سالها زندگی در فرانسه و امریکاست، اما نوع نگاه به موضوع، انتخاب سوژه و زاویه دید تماماً دل در گرو شرق دارد. ضربات سهمگین قلممو بر پیکر تابلو، تلفیق بداهه رنگها بر روی بوم، استفاده از کاردک بهجای قلممو، بهکارگیری رنگهای غلیظ و حجیم، انتخاب بومهای عظیم با کمپوزیسیونهای نامتعارف همگی حاصل سالها هنرورزی در مکتبهای آوانگارد غربی است. از سویی، نگاه خاص به طبیعت بیجان، انتخاب رنگها با خلوصی بیمانند، بداهگی حاصل از نوعی مکاشفه و هجومی خودانگیخته بر بومی که بر سطح زمین پهن شده، همه رهاورد اصالت شرقی و ایرانی یکتایی است. خیال شرقی در دستان هنرمند او به عصر حاضر کشانده میشود و در بیانی مدرن جلوهگری میکند و این چنین نقاشیهای یکتایی، تجسم و بیانی جهانی میشود که گسترهاش از شرق تا به غرب گسترده شده است.
یکتایی سالها پیش در گفتوگویی با آیدین آغداشلو گفته بود: «من خودم را میراثبر مینیاتور میدانم. من خودم را ایرانی میدانم. من شدید وابسته هستم. ولی مینیاتور هم نمیشود کار کرد چون اجزایش از بین رفته و آن رنگ و کیفیت و آن کاغذ گیر نمیآید و دنیا هم به من اجازه نمیدهد که به مینیاتور بپردازم. چیزی را که از مینیاتور برداشت میکنم نهایتش است، حقیقت آن است و با آن حقیقت و با تکنیکی که امروز برایم میسر است کار میکنم و آن هم همان تکنیکی است که ما از اروپا و امریکا وارد میکنیم. رنگروغنی است که کارخانه انگلیسی میسازد. قلممویی است که کمپانی هلندی میسازد و طرز دید و برداشتی که فرهنگ غرب به ما داده و [من] فقط دنبال آن اصالتی هستم که جای خودم را که از شرق آمدهام معین کنم. جایم را در این نوع دید معین کنم»
[۱].
تماشای آثار منوچهر یکتایی، از جمله اثر حاضر، این سؤال مهم را در ذهن بیننده ایجاد میکند که مرز میان انتزاع و رفتار بازنمایانه در اثر هنری کجاست؟ آیا تداعی و القای وهم تصویری، اثر انتزاعی را به اثری بازنمایانه نزدیک میکند؟ یکتایی که توانایی قابل توجهی در بازی با رنگهای ضخیم و مهار ضربات سهمگین قلممو دارد، در جای جای این اثر، همچون هایکوهای ژاپنی، گزارههایی از طبیعت را در فضایی که میان انتزاع و تصویرسازی سیالی از طبیعت سیر میکند، به تصویر درآورده است. اثر یک «آن» است که هر لحظه شکل تازهای میگیرد و خود را پیکرهمند میکند. در واقع «آن» به تعبیر عرفا، کیفیت غیر قابل بیانی در حسن و زیبایی است که تنها با ذوق و شهود درک میشود. درست مثل آنچه در این اثر دیده میشود. انتزاع رنگین این اثر بیشتر به شعر مانند است.
تابلوهای منوچهر یکتایی، از نوع نقاشی کنشی و عملگراست که رفتار هنرمند به هنگام نقاشی را در خود منجمد کردهاند؛ انرژی متجسد شده در حرکات سریع قلممو، همراه با نوعی تشویش و سرعت اجرا، به بهترین نحو رفتار هنرمند به هنگام نقاشی را بازآفرینی میکند.
در اثر پیشرو یکتایی با وجود نمایش روشن و واضح گلدان و انار تا مرزهای انتزاع ناب پیش میرود. حجم رنگ و فرمها از سمت راست بالای تابلو آغاز میشود و در پایین تابلو حجم وسیع بافت ضخیم سفید با سفیدی بوم درمیآمیزد و فضایی به غایت شاعرانه را پدید میآورد. تابلو از راست به چپ و از بالا به پایین، از نوعی آشفتگی و هیجان به نوعی خلوص و نظم میل میکند و با ریتمی پویا، میل از خروش تا آرامش را مجسم میسازد. تابلو صحنه نبرد آرامش و طوفان، پیدا و پنهان و حضور و عدم است. در این میان، رنگ سرخ انار نشانهای از امید و زندگی است که در بالا و گوشه سمت راست تابلو خوش نشسته است.
[۱] . آغداشلو، آیدین؛ تغزلی به اسم نقاشی؛ روزنامه رستاخیز، ش ۵۳۴، چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۵۵، ص ۷.