تهران،
خيابان مطهرى | خيابان ميرزاي شيرازى شمالي | کوچه نعيمي | پلاک 16
3 آذر24 November - 26 آذر 139617 December 2017
نزدیکتر، در اندرونِ زبان
گیاه، صندلی، پیکر، سطح، خط، فضا. . . آن همزیستی مصرّانه و ریشه دار که نقاش را در گذار زمان از چرخشهای دفعتی در زبان بی نیاز می کند:آسودگی و آشوب یکجا گرد آمده اند، واقعی و مثالی در هم آمیخته اند، شیء و هندسه مرزهای خود را از دست داده اند و تصویر به مجالی بدل گشته است که تضادی را بنا می نهد، اما در سازش با آن به راه خود ادامه میدهد. نزدیکتر، در اندرونِ زبان: کج و راست، خلوت و جلوت، حرکت و سکون به نکاح یکدیگر درآمده اند. حرکت: آنسان که گویی ناگاه بادی وزیدن گرفته است، یا تکان و اشارهی پرهیبِ محبوبی شیء را به کرانه های هندسه کشانده است، چون فریادی در هوا معلق نگاه داشته است. و سکون: جای اشیا مناسب است، فام لاجوردیِ خمار بر پارچه ی صندلی با آبیِ کاغذ وار آسمان در صلح و آرامش اند، برگ از برگ نمیجنبد.
چگونه است که این جهان عقلانی، این استحکام سطوح بیشایبه، این تکافوی هندسه و شیء هیچ سایه ای ندارد؟ می گویم، این حاصل نگاه اشاره وار نقاش به چیزهاست و نه اشتیاق به بازنمایی عکسوار جهانِ پیش رویش که به لذت محاکات دلگرم می شود. آری، شاید وَرَعی است در آن، و نخوتی است در این، یا شاید این اشتیاق امکانی را رقم میزند، و آن ورع مجالی را، آن مجال که ذهن را به نکاح عین در می آورد، نکاحی که خانه اش را بر همان «مرز» بنا می نهد، مرز عقلانی و حسانی، مرز یادآوری و فراموشی، مرز صدا و سکوت.
گیاه، صندلی، پیکر، سطح، خط، فضا. . . آن همزیستی مصرّانه و ریشه دار که نقاش را در گذار زمان از چرخشهای دفعتی در زبان بی نیاز می کند:آسودگی و آشوب یکجا گرد آمده اند، واقعی و مثالی در هم آمیخته اند، شیء و هندسه مرزهای خود را از دست داده اند و تصویر به مجالی بدل گشته است که تضادی را بنا می نهد، اما در سازش با آن به راه خود ادامه میدهد. نزدیکتر، در اندرونِ زبان: کج و راست، خلوت و جلوت، حرکت و سکون به نکاح یکدیگر درآمده اند. حرکت: آنسان که گویی ناگاه بادی وزیدن گرفته است، یا تکان و اشارهی پرهیبِ محبوبی شیء را به کرانه های هندسه کشانده است، چون فریادی در هوا معلق نگاه داشته است. و سکون: جای اشیا مناسب است، فام لاجوردیِ خمار بر پارچه ی صندلی با آبیِ کاغذ وار آسمان در صلح و آرامش اند، برگ از برگ نمیجنبد.
چگونه است که این جهان عقلانی، این استحکام سطوح بیشایبه، این تکافوی هندسه و شیء هیچ سایه ای ندارد؟ می گویم، این حاصل نگاه اشاره وار نقاش به چیزهاست و نه اشتیاق به بازنمایی عکسوار جهانِ پیش رویش که به لذت محاکات دلگرم می شود. آری، شاید وَرَعی است در آن، و نخوتی است در این، یا شاید این اشتیاق امکانی را رقم میزند، و آن ورع مجالی را، آن مجال که ذهن را به نکاح عین در می آورد، نکاحی که خانه اش را بر همان «مرز» بنا می نهد، مرز عقلانی و حسانی، مرز یادآوری و فراموشی، مرز صدا و سکوت.
آیا بطن هوای آبی پرده های نقاش محمل سکوت است، «یکه و تنها در دنیای شلوغ»؟ میتوان پنداشت که او در هوای کارگاهش، و پیش از آنکه قلم را در رنگدان فرو برَد، به جریان افکارش نظمی داده است، ورقِ ذهنش را از نقش پراکنده ساده کرده است، بعد خطوط و سطوح اصلی را ترسیم کرده و در رنگ نشانده است. یا شاید آن زمان که به شکرانهی مهارتش در زبان خطی، سطحی یا که شیئی را بر بوم نشانده، آن تکثر مقررِ دنیای شلوغ ــ به ناگاه یا که رفته رفته ــ محو گشته و سامان یافته است، آنسان که کسی به نحو خود عبادتی را آغاز میکند. هر چه باشد، گرچه نقاش در زبانی واحد به سر میبرَد اما احوالاتش همواره در تغییر و دگرگونی است، سرشت هر تصویر، در عین بی پیرایگی، نشانگر آشوب یا سامان ذهن اوست.
با این همه، تصاویر نقاش تخت و زلالاند (میتوان تصور کرد که رنگآب چه به سهولت از منفذهای ابریشمین کلیشهی چاپگر عبور کرده است)، این تصاویر میتوانند از زیر یک درِ بسته به «درون» آیند، اما در درون دوباره حیات می یابند، عین زندگی میشوند، دیگر بار رنگ تمامی تناقضهای زندگی را به خود می گیرند.
وحید حکیم
هنرمندان
نمایشگاه های نزدیک فعلی
صفر به توان صفر
تهران
30 آذر20 December - 10 دی 140330 December 2024
طراوت تکرار
تهران
30 آذر20 December - 11 دی 140331 December 2024