تهران،
تهران | کريم خان زند | خيابان خردمند شمالي | کوچه دي | پلاک 12
9 آبان 139331 October 2014 - 25 آبان 139316 November 2014
خارش تن یا «آنچه مجسمه از من می خواهد »
17سال می گذرد از زمانی که در یک کارخانه ساخت تیربرق های بتنی
عهده دار باز و بستن قالب های فلزی بودم، می گذرد.کار اصلی من این
بود که قبل از بتن ریزی، قالب ها را خوب ببندم. کافی بود پیچ ها باز یا شُل
باشند تا قالب نشت کند یا فشار زیاد ملات بتن، قالب را پس بزند.
در این سالها، مسائلی از قبیل مهار و انضباط سازی مواد،سیالیت سفت
شونده، اندرونی ها، اضمحلال و آشفتگی، ترتیب و آت لبندی،اندیشه های
تمامیت خواهی در کاربست مواد و مصالح، برایم مسیر مشخصی ساخته
است.
هر وقت خواستم در بروم یا بازی های دیگری بکنم جور دیگری گیر افتادم.
انگار که برایم «گیر » خوشایندست.
17سال است که تنم را با این «گیر » بزرگ که حالا برایم تبدیل به قالب
بزرگی شده، م یخارانم.
محمود محرومی - 1390