شهریار احمدی در تمامی دوران فعالیت حرفهای خود تلاش کرده به تبعیت از سنت نگارگری ایرانی ارتباط میان تصویر و متن را در آثارش حفظ کند. این ارتباط به واسطه تأثیرپذیری از جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی، صورت جدیدی از هنر را پدید آورده که در عین فرمگرایی ناب، بیانگر مفاهیم شاعرانه نیز است. بدین جهت پردههای نقاشی شهریار احمدی را میتوان صحنه رویارویی روایت و انتزاع دانست. شاخصه دیگر نقاشیهای وی، کاربست ماهرانه رنگهای درخشان برگرفته از نگارگری ایرانی است. هنرمند به صورتی خودانگیخته به استفاده از پالت رنگی متنوعی دست میزند و بارها و بارها رنگی را بر روی رنگ دیگر مینشاند، فرم را با فرم دیگر میپوشاند و حاصل کار اشکال فرمیک هزارپارهای است که در یک ترکیب منتشر، تجسمی نو از انهدام و انسجام مجدد را به زبان بصری ترجمه میکنند. این بودن و نبودن، پیدا شدن و محو شدن ریشه در اندیشههای عرفان ایرانی دارد که در زبان شاعرانی چون مولانا، حافظ و خیام به کلام بیان شده و در دنیای حاضر به واسطه نقاشی بازمعنا میشود. بافت حاصل از این نوع رنگپردازی پیدرپی به گونهای است که فیگورهای انسانی و حیوانی را تا مرز انتزاع و جزنگری پیش میبرد و در کنشی اکسپرسیونیستی معنایی نوین از فرمهای ارگانیک را به نمایش میگذارد.
موضوع تابلوی پیشرو یکی از بنیادیترین روایات مذهبی اسلامی، معراج حضرت پیامبر (ص) است. این واقعه تاریخی که پیش از این بارها به دست هنرمندان ایرانی- اسلامی تصویرگری شده، این بار توسط شهریار احمدی به شیوهای نوین و امروزی بازنمایی میشود. روایت معراج، تمثیلی از گذر انسان از جهان ماده به عالم فراماده و ملکوت است و تلاشی به برقراری ارتباط با جهانی دیگر که از رنگ تعلق آزاد است. بدین واسطه وزن جهان در گذر به عالم بیزمان و بیمکان ملکوت از میان میرود و همه چیز در رویایی خوابگونه به تعلیق درمیآید. در این تابلو هنرمند به خوبی توانسته معانی مستتر در عروج به ماورای ماده را به واسطه رنگ و فرم بیان کند؛ انتخاب رنگ آبی لاجوری به عنوان بستر تابلو نماینده آسمان بالاست. در لَت وسط پیکره بزرگ پیامبر سوار بر مرکب افسانهای خود، براق دیده میشود که در نوری آتشگون شناور است. این قرارگیری پیکره در میانه کادر، تابلو را به دو قسمت تقسیم میکند که در نگاهی کلی، قرینه و در نگاه جزیی، فاقد قرینگی است و کاملاً منطبق با اصل «قرینه در بیقرینگی» هنر سنتی ایرانی قرار دارد. در اطراف این پیکره موجی از فرشتگان دیده میشوند که رو سوی پیامبر دارند و خطوط متقاطع و اریب بدن ایشان که گاهی کاملاً انتزاعی شده، بر پیکره پیامبر تأکیدی دوباره میکند. برخلاف سنت نگارگری که برای نمایش عروج پیامبر کادر عمودی را برمیگزید، احمدی از کادری افقی و کشیده استفاده کرده است. انتخاب سهلته بودن تصویر را میتوان اشاره بر سه عالمی دانست که پیامبر در شب معراج از آنها دیدن میکند. از سوی دیگر کادر افقی، نقاشی را به سمت دیوارنگاری پیش میبرد که تعامل مخاطب را در انتخاب زاویه دید میطلبد.