آثار شهلا حبیبی به شکل بنیادی در نقاشی سنتی ایرانی ریشه دارند، بیاینکه بخواهند تقلیدگر آن باشند. رفتار بیانگر قلممو در بعضی از آثار حبیبی دیده میشود، اما او در بسیاری از آثارش به جنبههای نمادین معنوی و روحانی توجه میکند.
این نقاشیها با زیرساخت نمادین دایرهها شکل میگیرند و رابطه کادربندی و فضای کلی اثر شکلی معماریگونه را تداعی میکند. عناصر تصویری مانند نگارگریهای ایرانی، هم در حاشیهبندی محصورند و هم آن را میشکنند و از آن فراتر میروند.
پیکرههای حبیبی زنانی شناور و رقصان در جهانی اثیری و بهشتآسا هستند. پرواز و چرخش آنان تحت تأثیر دایرهها و حاشیهبندی تصویر است. در عین حال پیکرهها میتوانند انسان به مفهوم عرفانی آن تلقی شوند چرا که نشانههای زنانه در آنها به حداقل رسیده است. رنگهای طلایی و نقرهای از بنیادیترین رنگها در هنر ایرانی هستند و به ترتیب معانی نمادینی مانند زن و مرد یا روز و شب را تداعی میکنند. پیکرهها و تناوب رنگهای طلایی و نقرهای حالتی تازه و پرنوسان به اثر داده است.
این نقاشی بیاینکه تقلیدگر تذهیبکاریها باشد، جنبههایی از آنها را نشان میدهد. دوایر متحدالمرکز در وسط پرده، مانند هستههایی چرخان از طلا و نقره به نظر میرسند که در آنها پیکرهها تکوین مییابند. استفاده از حداقل رنگ و عناصر و تکرار و نوسانات چشمنواز این اثر را شاخص میسازد. شهلا حبیبی نقاش معاصری است که از سنت نقاشی ایرانی در بیانی امروزی بهره میگیرد.