یکی از شاخصترین رویکردها در نقاشی نوگرای ایران، انتزاع تغزلی با درونمایهای طبیعتگرا و ترکیبهایی فرمالیستی مرکب از نقشمایههای طبیعت است که اکنون یکی از چشمگیرترین جلوههای هنر معاصر ایران محسوب میشود. پرییوش گنجی این رویکرد پرطرفدار را در منتها درجه کمینهگرایی و برای خلق مجموعهای از درونگراترین نقاشیهای دهههای اخیر ایران، به کار میبندد.
دورههای مختلف کار پرییوش گنجی، معمولاً با حاکمیت مطلق یک رنگ واحد شناخته میشود که عموماً بهطور یکدست سراسر بوم را دربرمیگیرد. این رنگها عبارتند از: قرمز، بنفش، سفید و آبی که البته همگی در یک ارتباط مفهومی با سیاه ظاهر میشوند.
در پی سفرهای مکرر پرییوش گنجی به ژاپن و تأثیرپذیری از نقاشیها و باسمههای ژاپنی، فراگیری و شناخت تکنیک کار با آبمرکب بود که به اعتقاد خود هنرمند باعث پیشرفتی بنیادی در حیات هنری وی گردید. در این تکنیک رفتار هنرمند به هنگام نقاشی و انرژیای که از طریق ضربهقلمهای او به روی بوم جاری میشود، بخشی از طبیعت اثر شده و در واقع بدان جان میبخشد. این شیوه به دلیل سرعت و بلاواسطهگی در اجرا، نوعی نقاشی عملگرا و کنشی است که تفکر مدرنیستی زندگی در هنر را تداعی میکند. در اثر حاضر، سرریزشدن خیزرانها یا بیدهای مجنون از بالای تصویر، و حرکت مواج و رقصان آنها بر سطح تابلو، تحرکی رقصگونه، توأم با نوعی تشویش را به ذهن میآورد.
نقاشی پرییوش گنجی، بیش از آن که به یک جهان خیالی و فانتزی تعلق داشته باشد، بازتاب یک واکنش متعهدانه و روشنفکری به کوران هراسها و نگرانیهای اجتماعی است؛ گواینکه زبان هنر او کاملاً شخصی است و در کاربست واژگان رنگ، خطوط و نقشمایهها دلالتهای قطعی و واضحی ندارد. محصول آفرینشهای او، یک هنر مسؤولیتپذیر است که نه پرتره انتزاعی هنرمندی معطوف به خویشتن، بلکه تصویر دوری است از یک جامعه در حال تلاطم که روزگار پرفراز و نشیبی را سپری میکند.
متاخرترین دوره کارهای پرییوش گنجی، نقاشی ضربهقلمهای آبی روی زمینه سیاه است که با عنوان کلی «آب» نامگذاری شدهاند. انبوه ضربهقلمهای هیجانی در این آثار، به شکل گنگی فیگوراتیو به نظر رسیده و برگهای درختان، امواج دریاها و یا ذراتی که در اثر توفان در هوا پخش شدهاند را تداعی میکنند. سرعت اجرای این ضربهقلمها و جوهر خودجوش و به ظاهر کنترلنشده آنها، جلوه تأثیرگذار یک نقاشی کنشی رفتارنما با ریتمی بسیار پویا و خروشان را تداعی میکند.