تابلوهای کمینهگرا و تجریدی مسعود عربشاهي به واسطه استفاده از المانهای هندسی، حسی از پلانبندی بناهایی سترگ را تداعي ميكنند. تلفیق این اشکال هندسی با رمزوارههای حروفی و عددی، در کنار سطوح رنگی ساده و هندسي، این پلانها را به وادی بناهایی ساخته شده در فراسوی زمان و مکان، با بنمایههایی اسرارآمیز و اسطورهای سوق میدهد. فضاهای گسترده نقاشی شده بر بومهای عربشاهی، از هر نوع وجود موجود زنده تهی شدهاند. بدین لحاظ آثار وي انعکاسدهنده فرهنگ، هویت، زبان و اندیشه مردمان خاصی نیست. جهانشمول و همهجايي است. با هر زبان و مکان و جنسیتی سخن میگوید؛ اما به راز.
اثر پیشرو به لحاظ بازنمایی طرحوارههای کهن منحصر بهفرد و اعجاببرانگیز است. نقاش بر زمینهای سیاه و یکدست که به واسطه خطوط ظریف سفید جدولبندی شده است، طرحی چلیپایی را کشیده كه بر بنیان قرینهنمایی در هنرهای باستانی ایران، بینالنهرین و مصر، حالتی متعادل و سکونی سهمگین بر اثر میبخشد. بافت ایجاد شده در مستطیلهای خاکستری نیز به واسطه رد قلممو، حالتي اکسپرسیو به اثر بخشيده است. دو مستطیل کوچک نارنجی نیز در دو طرف تابلو با خطوط موازی سفید به مرزهای کناره بوم متصل شدهاند؛ گویی کشیده شده، گسترش و امتداد مییابند و بدينسان موجودیت چیزی زنده و جوان را نوید میبخشند.
دو فرم مستطیل عریض و عمودی خاکستری، هر کدام به چهار بخش مساوی و متمایز تقسیم شدهاند. عدد چهار به عنوان چهار وجه، چهار جهت، چهار عنصر اولیه، اشارههایی نمادگرایانه بر زبان تمثیلي ادوار باستانی دارد. نکته حايز اهمیت ديگر در این اثر، دایره کوچکی است که با خط کنارهنمای سفید در مرکز تابلو کشیده شده و در میان وجوه نقش چلیپا به واسطه خطوط متقاطع، فلشها و اعداد رمزنگاریشده، چشم را روی خود نگه میدارد. دایره در هنر باستان بر حرکت زاینده اولیه، عالم مینوی و چرخه هستیبخش حیات دلالت دارد. همه چیز از مرکز، در سکون، سکوت و بیرنگی اولیه آغاز میشود و سپس به اطراف گسترش مییابد.
در سمت پایین و بالای مستطیل خاکستری عمودی، چهار فرم بیضی جلب نظر میکند که کاملاً به صورت قرینه در ضلع بالا و پایین مستطیل عمودی تکرار شدهاند. فرم مستطیل سیاه با هلالی بر بالا، یادآور اشکال متداول در و دروازه در ابنیه باستانی ایران کهن است. گویی این چهار دروازه، مسیر ورود به معبد نخستین هستند؛ جایی که هستی در باشکوهترین صورت خود در حال شکلگیری و گسترش است.