منصوره حسینی فعالیتش را با نقاشی فیگوراتیو آغاز کرد و سپس به آثاری انتزاعی رسید. او با رویکردی مدرن به هنر گذشته سرزمینش توانست شرقیگرایی را در زبانی مدرن و نو بازنمایی کند. در آثار وی کلمات، خطها و نوشتهها از بُعد فرمهای منحی بازآفرینی شدند و شاعرانگی هنر ایرانی را در بستری نو بازمعنا کردند.
در این میان گلها سوژههایی همیشگی در دوران فعالیت پربار منصوره حسینی بودند؛ چه آن زمان که به تأثیر از آموزشهای دانشکده هنرهای زیبای تهران ضرباهنگ امپرسیونیستی قلم را تجربه کرد؛ چه آن زمان که در رم با اکسپرسیونیسم پس از جنگ جهانی دوم آشنا شد و چه پس از بازگشت به ایران و تجربه روزهای سخت جنگ تحمیلی. گل همواره موضوعی بود تا منصوره حسینی امکان بازنمایی احساسات در خود از غم هجرت گرفته و شوق عشق تا بوی مرگ جوانان وطن را در آن پیدا کند. خود در اینباره میگوید: «به من ایراد میگرفتند که چرا در این سالهای سخت از گل نقاشی میکنی. وقتی درد داری و از درد حرف بزنی که خوب نمیشود، آن موقع نیرویی میخواهد که با مرگ مقابله کنی، هنگام جنگ و مرگ باید فکر زندگی بود»
گلهای حسینی نقاشی از زندگی است. هدف، بازنمایی گل به مثابه گل نیست بلکه تجسم زندگی طراوتی است که در آن جریان دارد. هنرمند در اثر پیشرو توانسته طیفهای مختلف رنگی را با تناسب در کنار یکدیگر قرار دهد. رنگها بافت ضخیمی را شکل دادهاند که وامدار تجربیات مدرنیستی حسینی در آموزش تکنیکهای غربی است، اما نوع حرکت قلممو بر پیکر بوم بهخصوص در ساخت و پرداخت پسزمینه به نحوی یادآور همان مجموعه خوشنویسیهای منصوره حسینی است که شناختهشدهترین آثار او را شکل میبخشند. با آنکه نقاش هیچگونه واقعگرایی را در نقاشی دنبال نمیکرد، اما دانش آکادمیک او در بازی نور و سایه به خوبی در اثر هویداست. حذف خط زمینه و عدم پرداخت به پسزمینه سبب شده نوعی تعلیق و بیوزنی در اثر شکل گیرد. گویی گلدان جایی میان زمین و آسمان و در فضایی اثیری معلق است و چشم در گردشی دایرهوار بر سطح بوم به رقص درمیآید.
موریزینژاد، حسن؛ نقاشان معاصر ایران: منصوره حسینی؛ تندیس، ۴ بهمن ۱۳۸۴، شماره ۶۷، ص۶.