منوچهر یکتایی را باید از زمره نقاشان شاعر به شمار آورد و این اثر گواهی بر این موضوع است. عصیان رنگ و خروش ضربات قلم در این اثر، شعری مجسم پدید آورده است. تنها از این جنون بیمهابا، ميتوان گریز او از دانشکده هنرهای زیبا و ناتمام گذاشتن مشق آکادمیک نقاشی را درک کرد. با این حال، روند تکامل تجارب او بعدها در مدرسه هنرهای زیبای بوزار پاریس، و آموزههای «آمِده اوزانفان»، نقاش و منتقد هنری قرن نوزدهم دنبال میشود.
این نقاشی زیبا که نمونهای شایسته از بهترین کارهای هنرمند است، به خوبی نشان میدهد که به طور کلی یکتایی قالبپذیر نیست، از مانیفستها و دستهبندیهای ایرانی میگریزد و تلاش میکند راه خود را در بستر مدرنیسم جهانی پیدا کند. به موجب این کوششها، یکتایی به عنوان یک نقاش ایرانی که البته بیش از نیم قرن است از ایران دور بوده، جایگاهی هرچند کوچک در مکتب نقاشان نیویورک پیدا میکند. به موجب همين جايگاه آثار يكتايي بارها در نمايشگاههايي بزرگ در اين شهر در كنار آثار چهرههاي تابناك اين مكتب همچون مارك روتكو، جكسون پولاك و ويلم دكونينگ به نمايش درآمده است.
تکلف و اغواگری معمولاً در این طیف از نقاشیهای یکتایی دیده نمیشود. به همين سبب این آثار تماماً مبین نوعی دنیای سرخوش و باطراوت هستند. به طور کلی او نقاش خوشبختیها و حالات خوش و ظریف جهان ماست. در حالی که به شیوهای نو کار میکند، رمانتیسیسم و شادیهای زندگی را فراموش نکرده است. تعلق خاطر یکتایی به رنگهای روشن و زنده نیز، نشان از روح آرام نقاش دارد. رنگها در این وضعیت، همچون اثر حاضر غالباً بر سطوح سفید مرمرین نشستهاند. بدین ترتیب با کمترین ضربات قلم، بیشترین تأثیر رنگ بر سطح بوم جلوهگر میشود.