توانایی کوروش شیشهگران در نقاشی با شخصیتپردازی انتزاعی از نقوش درهمپیچیده و ایجاد فضاهای سهبعدی در گستره بوم، از طریق ضرباهنگ قلم پر احساسش، کارهای او را به یکی از باشکوهترین آثار هنر معاصر ایران بدل کرده است. واکنش او نسبت به تضاد میان مفاهیمی چون وجود و عدم وجود، جامد و خالی، مرئی و نامرئی، در امتداد مارپیچهای ابدی، به طرز شگفتانگیزی شکلی آزادنه و رها بهخود میگیرند. در این میان بازی با نور و سایهها از طریق بهتصویر کشیدن این جهان دوگانه، با چرخشی ملایم، حالتی آرمانی از تکامل فرم و رنگ را پیش روی مخاطب معنا میبخشند. نقاشیهای شیشهگران نمونهای ممتاز از یک هنر انتزاعی بهشمار میآیند که از هنر انتزاعی هندسی متمایز و از جهات بسیاری مکمل آن است.
این تصاویر رنگارنگ درهم و برهم، به مثابه فیگورهای آبسترهای هستند که شیشهگران هربار در حالتی سرشار از شیدایی و وجد آنها را در وضعیتی معلق نقاشی میکند. او تنها با استفاده از خط، رنگ و نقطه چنین جهان زیبایی را خلق میکند. به خاطر دقت در خطوط قدرتمندی که با انرژی و حساسیتی خاص بر روی سطح بوم کشیده میشود، میتوان دریافت که دغدغه شیشهگران در بیان و ارایه اثر هنری با آنچه رویکرد پیشینیان یا معاصران اوست متفاوت و منحصربهفرد است.
در اثر حاضر هنرمند، با حرکات تند و جسورانه قلم و استفاده از خطوط بینهایت درهم تنیده، در پی ارایه چشماندازی مبهم و ادغام دو طیف متضاد نقاشی آبستره و نقاشی فیگوراتیو است. این مسئله با پرکردن فضا از چندین لایه رنگی بر روی هم و ایجاد عمق، نتیجهای جز انفجار ناخودآگاه فرمها را به ارمغان نمیآورد.
تابلوی پیشرو نشان میدهد که مهارت هنرمند در تولید اثری فراتر از زمان، محصول الگویی تصادفی یا بداهه نبوده و انعکاسی است از تعادل، استحکام، بلوغ هنری و ساخت و ساز قوی در ترکیببندیهای ظریفی از اشکال و رنگها. در خطوطی که بهنظر نمیرسد هیچ مبدأ یا پایانی داشته باشند، شیشهگران کانون توجه خود را به ایجاد بافتاری مرکزگرا با سایههای متناوب از طیف رنگهای پرانرژی آبی، سبز، زرد معطوف میکند. خطوط سفید احساس بینظیر آرامش و تعادل را بر فضای کلی اثر و در کنتراست با پسزمینه مشکی حاکم میکنند. نقاش از طریق تفکر و استراتژی خاص، رنگها را کنار همگذاشته و هر چرخشی نتیجه یک تصمیم عمدی از ایجاد یک هرجومرج سازمانیافته است. او قصد دارد تا تصویر کلافی از رنگ با فرمهای منحنی را به ترتیبی منحصربهفرد به عنوان ترکیبی هندسی به عنصر اصلی تابلو تبدیل کند. آنچنان که در بیاثر کردن دلالت فضای میان تصویر و زمینه نیز موفق بوده است. در عین حال هیچگونه سمت و جهت قطعی در این اثر مطرح نیست، حتی عمودی یا افقی بودن تابلو نامشخص است و هنرمند درباره نحوه آویختهشدن آن هیچ توصیه مشخصی ندارد. اینجا نقاشی دیگر بازنمایی یک درخت نیست، بلکه از رهگذر عرضهداشت وضعیتی بر حواس مخاطب، احساس مواجهه با درخت به وی انتقال مییابد.
در حقیقت هنرمند از ترکیب این خطوط رنگی به عنوان یک رسانه برای انتقال پیامی خاص به مخاطبانش بهره میبرد و با حذف تصویر قابل تشخیص «درخت» و پناه بردن به ترکیببندیهایی انتزاعی، خود را در پشت تابلو پنهان میکند و اجازه میدهد تا بیننده در تجربهای بصری به کشف جهان دوگانه هنرمند بپردازد، هرچند هیچگاه پاسخی قطعی در انتظار او نیست.
توانایی کوروش شیشهگران در بهکارگیری خط و شناخت او از ظرفیتهای موجود در ترکیب فرم و فضا، در چند دهه اخیر او را به یکی از مطرحترین نقاشان معاصر ایران و خاورمیانه تبدیل کرده و آثار این هنرمند در معتبرترین موزهها و گالریهای جهان به نمایش درآمده و در بررسی نتایج فروش حراجهای بینالمللی و حراج تهران، آثار این هنرمند همواره از موفقیت و رشد چشمگیری برخوردار بوده است.