آثار ضیاءپور، بخش مهمی از جلوه خالص مدرنیسم ایرانی به شمار میآیند. شکلهای هندسی رنگینی که در این اثر مشاهده میشود، در واقع نخستین نگاه کوبیستی یک نقاش ایرانی به فرم و ماهیت ساختاری آن است. به عبارت دیگر این اثر و به طور کلی این طیف از آثار ضیاءپور را باید اولین مواجهه جدی جامعه تجسمی ایران با سطحگرایی و انتزاع ناب اروپایی دانست. اگرچه اطلاق نقاشی کوبیستی به این اثر ممکن است خوانشی ناتمام باشد، اما باید اذعان داشت که سرانجام تأثیرات مفاهیم کوبیستی فرم، برای نخستین بار توسط ضیاءپور در هنر تجسمی ایران بازتاب مییابد. اشکال مربعی که اثر پیشرو را به قابی چند پاره و مشبک بدل ساخته، دقیقاً حاصل نگاه هنرمندی است که از بازنمایی طبیعتگرایانه سوژه سر باز میزند و در برابر سنتهای دیداری عصر خود عصیان میکند. هنرمند با شناختی که از آموزههای مدرسه عالی هنرهای زیبای پاریس کسب کرده، با نگاهی آکادمیک، اثر را به تعادل در رنگ و فرم میرساند. در واقع همان قدر که فرم هندسی در این رفتار نقاشانه حائز اهمیت است، در همنشینی رنگهای آبی، سبز و قرمز نیز مراعاتی هنرمندانه به کار رفته است. در نتیجه رنگها با حرکتی نرم و آهسته از گرمی به سردی میگرایند تا اینچین نسبت رنگ به فرم در اثر تعدیل یابد؛ اما همچنان کانونی گرم و تپنده در سمت راست، نگاه بیننده را به خود میکشاند.
ضیاءپور شناختی عمیق و مطالعاتی گسترده در فرهنگ فولکلور یا مردمی ایران دارد. این نگاه تقریباً در تمام دورههای کاری او، به ویژه در نقاشیهای فیگوراتیو، منعکس است و نیز همواره تلاشی در ایرانیزه کردن مدرنیسم وارداتی توسط او دیده میشود. در اثر حاضر نیز کاربست نگاه بومی نقاش در فرم مشهود است؛ به طوری که تأثیراتی از معماری کهن ایران و نیز شبکهبندی در سطوح تزیینی و فضاهای سنتی و کاربردی در آن احساس میشود.
اهمیت این اثر را علاوه بر ویژگیهای زیباشناختی آن، باید در شخصِ جلیل ضیاءپور و تحولاتی که او در این برهه از تاریخ نقاشی ایران به وجود میآورد دانست. جلیل ضیاءپور به عنوان نخستین گروه هنرآموخته در دانشکده هنرهای زیبای تهران هنگام تحصیل در اروپا با سبك كوبيسم آشنا شد و اين روش را مهمترين راه براي نوآوري در نقاشي ايران و باز کردن مسيري تازه در هنر به شمار آورد. اهميت ضياءپور در تاريخ نقاشي مدرن ايران به آثار هنرياش محدود نميشود. او پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۸ با همفکرانش به تأسیس انجمن هنری «خروس جنگی» که مجمعی پیشرو در زمینه طرح عرصههای هنر نو خاصه ادبیات، تئاتر، موسیقی و نقاشی بود و نیز چاپ مجلهای با همین نام اقدام کرد. وی هدف انجمن خروس جنگی را «مبارزه در برابر کهنهپرستی و سنتگرایی به دور از واقعیات زمانه» بیان کرده و شعری از فرخی سیستانی را به عنوان شعار انجمن برگزيده بود:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر
او با ايراد سخنراني، تأليف مقالات و برپايي نمايشگاههايي كه بعضاً با برخوردهاي سرسختانه مطبوعات و هنرمندان سنتگرا و مسؤولان حكومت وقت روبهرو ميشد، ميكوشيد هنر مدرن را در ايران تثبيت و تبيين كند.
وی در طول فعالیت هنری خود به عنوان نقاش، همواره به عنوان سردمدار نوگرایی و اشاعهدهنده هنر مدرن مطرح بوده و آغازکننده نقد هنری در ایران است. ضیاءپور در چهار جبهه به مبارزه پرداخت: مقلدان شیوههای گذشته، مدرنیستهای بیریشه برگشته از خارج، واپسگرایان تودهای، پیگیران روش کهنه اروپایی. سعی او بر این بود که با تکیه بر ظرفیت فرهنگ بومی، هویت ایرانی را حفظ کند اما با زبان جهانی سخن بگوید و آن را عرضه دارد و در نهایت فرهنگ ایرانی خویش را تعالی بخشد