حسین خطایی مهمترین شاگرد میرزاآقا امامی و یکی از شاخصترین هنرمندان سنتگرای ایران است. وی در طول دوران فعالیت خود شاخههای مختلف هنرهای سنتی ایران همچون نگارگری، تذهیب، تجلید، تشعیر، طلاکوبی، نقرهکوبی، زرنگاری و سوختهکوبی را آزمود و در هر یک آثاری بیبدیل خلق نمود. تعمیر و تذهیب و تجلید قرآنی قدیمی به خط کوفی بر پوست آهو به درخواست علامه امینی (مؤلف کتاب الغدیر)، همچنین طرح «حاجی لکلک» که در امریکا برنده جایزه شد و تذهیب ضریح مرقد مطهر حضرت ابوالفضل العباس (ع) از جمله مهمترین آثار ماندگار اوست که نامش را برای همیشه در تاریخ هنر ایران جاودانه کرد.
اثر پیشرو با تکنیک سوخت و معرق چرم تجسم روایتی از خمسه نظامی با این مطلع است: «چون سهیل جمال بهرامی / از ادیم یمن ستد خامی» که شاعر در آن تلاش کرده یکی از مضامین مهم عرفانی را در قالب شکار بهرام، پادشاه اسطورهای ایران در یک نخجیرگاه بیان کند و خطایی نیز به نحوی ستودنی توانسته آن را به زبانی تصویری درآورد.
موضوع «شکارگاه» از متداولترین مضامین تصویر شده در هنرهای تجسمی ایران است که پیشینه آن را میتوان در ادوار ماقبل هخامنشی نیز پی گرفت. در دوران پیش از اسلام، شکار حیوان توسط شاه، به عنوان تجسم کهنالگوی شکستناپذیری پادشاه در بسیاری از نقوش ظروف، پارچهها، دیوارنگارهها، مجسمهها و مهرها مجسم شده است. این مضمون در ادوار بعد از اسلام همچنان باقی میماند، اما رنگ و بویی عرفانی یافته و به مثابه تمثیلی از معانی رمزی در نقوش ظروف، پارچه، قالی، نگارگری و… بارها تکرار میشود. صحنههای شکار در هنر ایران باستان انعکاسی از بزم و جلال شاهانه و نمایشی از دفع نیروهای شر و دشمنان سرزمین است. جایگاه شکار در دوران پس از اسلام نزد ایرانیان حفظ شده و ارتقا مییابد تا آنجا که از سده دوم هجری شعرا شعرهایی با مضمون اختصاصی شکار با عنوان «شعر نخجیرگانی» یا «طَردیّه» یا «شعر الطَرد» داشتهاند.
نخجیرگاه و شکار در ایران به طور کلی دو مفهوم نمادین را در بر دارد: نخست «کشتن حیوان» که نشانه از بین بردن جهل و گرایشهای برآمده از اندیشه پلید است. دوم «جستوجوی صید» و پی گرفتن ردپای خداوند برای رسیدن به مقصود. در چنین معنایی شکارچی نماد فعالیت و تکرار و پیگیری فرد سالکی است که راه حقیقت را در جهت صید معانی میجوید. حیوان نیز تمثیلی مهم در تمامی ادوار فرهنگ بشری است، از جمله در ادبیات ایران مرغ، سیمرغ، آهو، گرگ، شیر و… هر یک نمایانگر معنایی از وجوه مختلف ماهیت بشری هستند. همچنین خوی حیوانی نمایانگر غریزه است و به همین جهت شکار حیوان را میتوان تمثیلی از غلبه بر غرایز نفسانی دانست.
در تصویر پیشرو هنرمند در کمپوزیسیونی دایرهوار، دستهای از سواران را ملبس به پارچههای فاخر تجسم کرده که با تیر و کمان در حال شکار هستند. ترکیببندی دایره نمادی از معانی عرفانی زندگی و چرخه تولد و مرگ است. حیوانات شکاری چون خرگوش، آهو و بز در حال جستوخیز و تکاپو هستند و حالتی پویا به تصویر دادهاند که میتوان آن را نمادی از جریان فعال زندگی دانست. هنرمند با بالا بردن خط افق، بیشتر صحنه را به فضای زمین اختصاص داده و بر زمینی بودن عرصه صید و صیادی تأکید کرده است. به تبعیت از سنت نگارگری ایرانی، در کتیبههای دور نگاره ابیات خمسه نظامی آورده شده است. همچنین کتیبه بیرونی، که با انواع نقوش اسلیمی تزیین شده، تجسم چهار تصویر قرینه از سوارکاران و مرغان است. سوارکاران تمثیلی از انسان هستند که چند روزی در عالم هستی در حرکت است و مرغکان نمادی از روح بشر که در آرزوی پرکشیدن به سوی معبود ازلی است. بدین ترتیب هنرمند به خوبی از مضمون صید و صیادی کمک گرفته تا تجسمی از شعر نظامی باشد، آنجا که میگوید:
تا چنان شد بزرگی بهرام کز زمینش برآسمان شد نام
کارش الا می و شکار نبود با دگر کارهاش کار نبود
مرده گور بود در نخچیر مرده را کی بود ز گور گزیر
هر کجا تیرش از کمان بشتافت گور چشمی ز چشم گوری یافت