با آنکه غلامحسین نامی در طول پنج دهه فعالیت بیوقفه خود مجموعه آثار مختلفی را پدید آورده، اما نگاه کمینهگرا را میتوان فصل مشترک تمامی این آثار دانست. نامی در خلق اثر هنری از طبیعت به عنوان اصلیترین منبع الهام هنرمند نام میبرد؛ به همین دلیل نور، حجم و فضا دغدغه همیشگی اوست، اما این دلبستگی به طبیعت مانع از فاصلهگیری از پرداخت ناتورالیستی نیست؛ چرا که به عقیده او «نمایش طبیعت به همان صورت که هست نه تنها نشانه قدرت هنری نیست، بلکه بیانگر ضعف و ناتوانی ذهنی نقاش در برداشت هنرمندانه از طبیعت است»[۱]. از همین رو تمامی آثار نامی به دنبال گریز از انتقال معنا به کمک فرم آشناست و در عوض با استفاده از تقابل نظم و بینظمی سعی میکند بافت، سطح و نور را به فرمهای ساده شده کاهش دهد و در روند این تخیل، بیانی جدید از معنا را متبلور سازد.
هرچند مجموعه نقاشیهای سهبعدی سپید در دهههای چهل و پنجاه چشمگیرترین و شناختهشدهترین دوران هنری نامی را تشکیل میدهند، اما تجربیات دوران رنگی او از جمله اثر پیش رو و یا مجموعه «کهکشانها» به خوبی نشان میدهد تخیل خلاق هنرمند در ورطه رنگ و رنگپردازی نیز بیمثال، ناب و شخصی است.
در این تابلو نامی تلاش میکند با برداشتی آزاد نگاهی نو به طبیعت پیرامون و وقایع جامعه خود داشته باشد. روح هنر مدرن با تجربه زندگی زیسته هنرمند به هم میآمیزد و در برداشتی نو بیکرانگی و کرانمندی در خطوط عمودی دقیق و در تقابل با بافت نامنظم پارچه و محوکاریهای رنگروغن بازمعنا میشود.
در اثر پیش رو از مجموعه «دیوار»، توجه به حجم و بافت بسان دغدغه همیشگی نامی قابل مشاهده است. هم در استفاده از باند گچی برای ایجاد بافتی اتفاقی بر پیکر بوم و هم در سایهروشنکاریهای اشکال نرم و ارگانیک بالای کادر. رنگ سپید حجمهای سهبعدی جایشان را به تنوع رنگهای درخشان دادهاند؛ گویی نور، به عنوان اصلیترین عامل دیدن و شناختن، این بار از منشور ذهن هنرمند میگذرد، تجزیه میشود و در این انکسار، هر رنگ روایتگر معنایی تازه میشود. هنرمند در کمپوزیسیونی دقیق، تابلو را به چهار سطح و پلان مشخص تقسیم میکند که بر زمینهای خاکستری با دقتی موشکافانه چیده شدهاند. رنگ قرمز تیره بیشتر فضای تابلو را پر کرده که به دلیل استفاده از بافت پارچهای حالتی زمخت، ارگانیک و زنده دارد. در قسمت بالای اثر حالتی انتزاعی از اشکال نرم و سیال با سایهروشنهای ابرمانند نمایان است و ناگهان در خط طلایی تابلو رنگ درخشان آبی همچون آبشاری عمودی به جریان میافتد و چشم را از بالا به پایین سوق میدهد. نامی در بخش بالایی این مستطیل آبی نیز از رنگهای پرتلألوی زرد و نارنجی استفاده کرده که در کنار خاکستری و سیاه بر جاندارتر بودن آنها افزوده میشود. هنرمند به خوبی توانسته با بهرهگیری از رنگهای زنده و درخشان، این بخش از تابلو را از بقیه قسمتها جدا کند و آن را به پلان اول پیش راند. تقابل نظم و بینظمی در کنار مادیّت ماده و فرامادیگرایی به خوبی نمایانگر دلواپسیها، بیمها و امیدهای نقاش است.
[۱] . گفتوگوی مرتضی ممیز با غلامحسین نامی؛ غلامحسین نامی: برگزیده آثار ۱۳۷۳-۱۳۴۰، نشر هنر ایران، ۱۳۷۵.