محمد غفاری، مشهور به کمالالملک را باید پرآوازهترین نقاش ایران دانست. اهمیت محمد غفاری فراتر از نقاشیهایش در آن بود که توانست بر زمینهای که امثال مزینالدوله ساخته بودند، نوعی هنر آکادمیک را در دربار ناصرالدینشاه تثبیت کند. او با تأسیس مدرسهی صنایع مستظرفه آکادمیسم مطلوب خود را در فضای هنری ایران تسری داد. این هنری بود که در آکادمیهای اروپا به عنوان میراث استادان رنسانس و باروک معرفی میشد، ولی تمامی ارزشها و معیارهای طبیعتگرایی را به صناعتکاری استادانه تقلیل میداد. در این نوعه طبیعتنگاری جایی برای تفسیر بیانگرانه از طبیعت وجود نداشت. محمد غفاری از همان ابتدا شیفتهی چنین هنری شد، و به همین سبب نیز بیش سایر معاصرینش در این جهت کوشید، گو اینکه همواره خود را پیرو استادانی چون رافائل و رمبرانت میدانست.
محمد غفاری هنرآموزی را در اوان نوجوانی در دارالفنون و زیر نظر مزینالدوله آغاز کرد. ناصرالدینشاه هنگام بازدید از این مدرسه، کار او را پسندید و وی را به دربار فراخواند. «دیری نگذشت که شاه به او لقب نقاشباشی و پیشخدمت حضور همایونی داد (1300 هـق). فعالیت مستمر او در مقام نقاش دربار و معلم شاه بسیار مقبول افتاد، و از این رو، لقب کمالالملک گرفت (پردهی معروف تالار آینه، از جمله مهمترین آثاری بود که در این سالها بهوجود آورد.). پس از کشتهشدن ناصرالدینشاه، کمالالملک برای مطالعه به اروپا رفت (1314هـق/ 1897 میلادی). مدتی بیش از سه سال در فلورانس، رم و پاریس گذرانید (1319-1322 هـه). پردههای زرگر بغدادی، فالگیر یهودی و میدان کربلا را به نگام اقامتش در عراق نقاشی کرد. او اگرچه به مشروطهخواهان متمایل بود (مثلاً، پردهی علیقلی بختیاری ]سردار اسعد[ گواه آن است)، در جنبش مشروطه مشارکت مستقیم نداشت. در سالهای بعد مدرسهی صنایع مستظرفه را بنیاد نهاد، و ریاست ادارهی کل صنایع مستظرفه را بر عهده گرفت. در مدرسهی نامبرده با کوشش فراوان به پرورش شاگردانی همت گماشت که زبدهترینشان، خود، استادانی در مکتب او شدند. سرانجام، به دلیل اختلافاتی که با وزیران معارف بر سر استقلال مدرسه پیدا کرد، از کار تدریس و شغل دولتی کنار کشید (1346 هـق)، و به ملک شخصی خود در حسینآباد (نیشابور) کوچید. در آنجا بر اثر حادثهای از یک چشم نابینا شد، اما تا سالهای آخر عمر به نقاشی ادامه داد.
کمالالملک بهطور جدی از سنت نقاشی ایرانی فاصله گرفت و به طبیعتنگاری محض روی آورد. حضور برخی جنبههای دوبعدی و تزئینی در آثار اولیهاش (مثلاً: تکیه دولت) نیز بیشتر به عدم مهارت او در کاربست شگردهای سهبعدنمایی مربوط میشدند تا کوششی برای تلفیق سنتهای ایرانی و اروپایی نقاشی. با توجه به پیشینهی دویستسالهی فرنگیسازی، رهآورد تازهی صنیعالملک از اروپا، رواج عکاسی در ایران، و شیوع روحیهی تقلید از پدیدههای غربی در دربار ناصری، وجود چنین گرایش قوی در کمالالملک منطقی بود.
اولین حضور کمال الملک در حراجها به خرداد 1394 (می 2015) به چهارمین دورهی حراج تهران بازمیگردد.