هنر آیدین آغداشلو پاسداشت هنر گذشته همراه با نگاهی انتقادی و اعتراضی نسبت به انهدام ارزشهای ادوار کهن است. او که با تسلط بر تاریخ هنر، شناخت روشنی از زوایای پنهان تطوّر هنری دارد، در نقاشی خود تلاش میکند با بازآفرینی اثری آشنا از هنر پیشین، توجه مخاطب را به بازخوانی مفهوم کهن، امر تکراری و عادی جلب کند.
آغداشلو برای بیان چنین مفاهیم عمیقی از روش «هنر اقتباسی» استفاده میکند که روشی شناختهشده در هنر معاصر است ولی در سبک خاص آغداشلو توانسته بیانی شخصی یابد. گرچه سوژههای او بر بنیان هنر کلاسیک غرب و یا شرق و با رویکردی بازنمایانه ایجاد میشوند، اما قرارگیری اثر هنری در یک تداخل فضایی، حسی از سوررئالیسم را بر نقاشی مستولی کرده که ذهن را به تفکر و یافتن برونرفت ترغیب میکند.
در اثر پیشرو آنچه به عنوان یک نماد از هنر ادوار گذشته انتخاب شده کاسهای سفالین منقوش به تصاویری از دوران سلجوقی است؛ عصری که هنر سفالگری و لعابکاری زرینفام آن از چنان ظرافتی برخوردار شد که سفال عصر سلجوقی را به یکی از ادوار درخشان هنر سفالگری ایران بدل ساخت.
روند حرکت چشم به واسطه سایهروشنهای زمینه و شکستگی کاسه و پراکندگی قطعات آن از راست به چپ خواهد بود؛ گویی کاسه سفالین لحظاتی پیش از سمت راست تصویر وارد فضا شده، مورد اصابت قرار گرفته، شکسته، خُرد شده و در روند این انهدام برای لحظهای در فضا به تعلیق درآمده تا عمق فاجعه را به مخاطب نشان دهد. عدم وجود خط زمینه در کادر، در کنار رنگ قهوهای سوخته زمینه حسی از عمقنمایی به تابلو میبخشد و فضایی لایتناهی را تصویر میکند.
قرارگیری کاسه در نقطه طلایی کادر به واسطه رنگ روشن آن چشم را بر خود ثابت میکند. نقاش برای پایبندی به اصول کلاسیک هنر نقاشی و حفظ تعادل تصویری از فامهای اکر و نارنجی استفاده کرده که از سمت پایین راست پدیدار شده و آرامآرام در میانه تابلو محو و در نهایت سبب ایجاد ترکیبی متعادل در تصویر میشوند. سمت چپ که فضای کمتری نسبت به بخشهای دیگر دارد با رنگ قهوهای سوخته پوشیده شده و فاقد هرگونه پرداخت است. این فضای باریک کناره، نقشی مانند نت سکوت در موسیقی را بازی میکند. گویی پس از ضرباهنگ انهدام میباید تعمق کرد، بدین امید که شاید در این سیاهی کورسوی امیدی سوسو بزند.
اثر حاضر به سبب ابعاد آن و ارزشهای هنریاش گرانترین اثر آغداشلو در مارکت هنر تاکنون میباشد.