پیرمردی سرد و گرم کشیده، پسرانی مرموز با تنکههای راه راه، مادری هم خشن و هم مهربان ولی منفعل و دخترانی ترشرو و در عین حال آرزومند؛ این جهانی است که احمد مرشدلو به بیننده نشان میدهد؛ جهانی که تا پیش از این در نقاشی ایرانی به تصویر کشیده نشده است. او میگوید با اینکه این آدمها با الهام از اطرافیانش مصور شدهاند، هیچگاه ارجاعی مضمونی به آدم مشخصی در واقعیت ندارند و از منظر استعاریشان قابل فهم هستند. فیگورهای بهتزده، مغموم و غالباً فرودست شهری در دهه هشتاد، در نقاشیهای مرشدلو مورد توجه قرار گرفت. او در این آثار خطخطی با خودکار به عنوان مدیوم نقاشی وجهی اغراقآمیزتر به فیگورها میدهد. در اثر حاضر که با همین تکنیک در اندازهای بزرگ و در سه لته کار شده، مشخصاً به روابط خانوادگی سرد و در حال فروپاشی زن و مردی اشاره میکند که فرزندشان با حالتی مستأصل در میانه تابلو تصویر شده است. آدمها در این اثر بر خلاف ظاهر زمخت و هیبت نخراشیدهشان، نازکطبع و حساس و شکننده مینمایند.