جامعه هنری، تحولات اجتماعی: مجموعه گفت‌وگو با اهالی هنر: سجاد باغبان

30 فروردین 1402
 سجاد باغبان پژوهشگر و مدیر هنری در مراکز فرهنگی و هنری متعددی بوده و از همین رو پژوهش‌های بسیاری در هنر تجسمی در طول تاریخ انجام داده است. او بعد از تحصیل دکترای هنر، به فعالیت در مراکز هنری مانند گالری «ساربان» پرداخته و همچنین کتاب‌هایی در این حوزه از جمله «آشنایی با فلسفه‌ی هنر و زیبایی‌شناسی» و«بازنمایی فضای شهری در هنر و ادبیات» منتشر کرده است. باغبان بحران‌های هنر تجسمی پیش از انقلاب تا کنون را بسته به تغییر موقعیت‌ها متفاوت می‌داند، اما با این حال معتقد است که باید برای واکنش در این شرایط به آنچه در گذشته رخ داده نیز نگاه کنیم. باغبان در گفتگو با آرتچارت از مقایسه‌ی هنر و بحران‌های آن در دوران مختلف تا آنچه درباره‌ی هنر تجسمی در خارج از مرکز جریان دارد صحبت می‌کند. 

گالری متأثر از جامعه است نه تأثیرگذار بر آن

فعالیت داشتن یا نداشتن هنرمندان در عرصه‌ی تجسمی و به طور خاص گالری‌ها برای ما مطرح است. به نظرتان فعالیت اهالی تجسمی می‌تواند کارساز باشد و آیا سکوت به عنوان همراهی تلقی می‌شود؟


پاسخ به این سوال راحت نیست ما در دل ماجرا هستیم و هنوز معما حل نشده است. وقتی به گذشته نگاه کنیم به خوبی متوجه می‌شویم چه تصمیماتی نتیجه‌ی درست‌تری داشته است گرچه به دلیل تغییر موقعیت‌های تاریخی نمی‌توان نسخه مشخصی ارائه داد. به طور مثال در سال 57 بسیاری از گالری‌ها مانند قندریز به دلیل عادی نبودن شرایط، تعطیلی را اعلام می‌کنند. نسخه‌ی مشخص ندارم. به طور کلی فکر می‌کنم گالری‌ها در داخل و خارج از کشور چندان تأثیری بر جریان بزرگ اجتماعی ندارند و اگر نگاه دیگری به سال 57 داشته باشیم که من بر روی آن دوران پژوهش کرده‌ام، هنرمندان تجسمی برای نخستین بار به مثابه‌ی کنشگر وارد فضای کنشگری سیاسی می‌شوند اما بیشتر متاثر هستند تا اینکه تأثیرگذار باشند. اساساً هنرهای تجسمی بیشتر متاثر از چنین فضاهایی خواهند بود تا راهبر، بنابراین من بعید می‌دونم تعطیلی یا تعطیل‌نشدن گالری‌ها سهم چندانی بر فضا داشته باشد اما در نهایت آن‌ها هم متاثر از اجتماع هستند. فضای گالری‌داری به دلیل شرایط خاصی که دارد، به عنوان فرعی آن کتاب معروف که پروفسور ابینگ نوشته اشاره می‌کنم که می‌گوید اقتصاد استثنائی هنر. واقعا فضای استثنائی هنر تجسمی از جهت گردش کار، فعالیت و اقتصاد به شدت با حساسیت، زودرنجی و تأثیرپذیری همراه است. مثلاً فرض کنید این حوزه را با گردشگری قیاس کنیم، قطعا نمی‌توان نادیده انگاشت که فضای جدید و وضعیتی که ما در این چهار ماه با آن مواجه هستیم بر آن عرصه تأثیر نگذاشته باشد. بنابراین بخشی از این رکود دلخواه فعالان حوزه‌هایی مثل تجسمی و گردشگری نبوده اما چون در فضایی مانند گردشگری جمع الیت و خاص وجود ندارد، کار به توقف کامل منجر نمی‌شود. اما فعالان حوزه تجسمی از هنرمندان، گالری‌داران، منتقدان و خریداران جمعی کوچک با رفتارهای نخبه‌گرایانه هستند، در نتیجه تأثیر بیشتری از شرایط سیاسی اجتماعی می‌گیرند و نمی‌شد که تصمیم دیگری گرفت. در بسیاری موارد این بحث مطرح شد که کتابفروشی‌ها و کافه‌ها فعال هستند و واقعیت این است که همه‌ی آن‌ها جامعه‌ی بزرگتری را دربر می‌گیرند. تصمیم برای تعطیلی گالری‌ها کاملاً ماهوی است و اگر کسی در این فضا حضور داشته باشد و به این ماهیت خاص و ویژه آگاه نباشد حتماً دچار مشکل می‌شود. 


به نظرتان جای خالی به کارگیری هنر هنرمند به عنوان ابزاری برای تفکر و انتقاد و همراهی تا چه حد مشهود است؟ 


بحث گالری به عرضه‌ی آثار هنری مربوط است و فعالیت گالری‌ها فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. در مورد هنرمندان قضیه متفاوت است و فکر نمی‌کنم کسی از تولید اثر هنری توسط هنرمندان و خلق اثری برگرفته از شرایط موجود انتقاد کند. خواه ناخواه این شرایط در آثار هنرمندان مختلف منعکس خواهد شد. من به عنوان کسی که به دلیل شغلم  به آتلیه‌ی هنرمندان مختلف می‌روم، شاهد این تأثیرپذیری هستم. در بحث خلق یک نکته جدی وجود دارد که در کتاب‌های تاریخ هنر و فلسفه‌ی هنر با عنوان مغالطه‌ی تکوینی از آن یاد می‌کنند. بر این اساس هیچ هنرمندی در لحظه‌ای که شدت احساساتش مانند، ترس، شادی، نگرانی، خشم و .... از حدی بیشتر غلیان کرده، امکان خلق در لحظه را ندارد و یا اینکه آثاری که در همان لحظه خلق می‌شوند به ندرت ماندگار شده‌اند. شما سوم ماه مه از گویا را ببینید؛ این اثر مدت‌ها بعد از واقعه‌ به وجود آمده است. الزاماً این نیست که هنرمند در همان لحظه حسش را در اثر کارگذاری کند. هنرمند نیاز دارد که قدری از حادثه گذر کرده باشد تا بتواند حس واقعه را در اثرش بازتاب دهد. اساساً هنر برای قابل تحمل شدن وقایع غیرقابل تحمل می‌آید مانند همان جملات قرن بیستمی که می‌گویند گاهی زندگی ناممکن می‌شود. انسان چاره‌ای جز زیستن ندارد؛ بنابراین گاهی آثار هنری از زمانی به تدریج مورد توجه قرار می‌گیرند که ما آمادگی این را که اثر هنری آن حادثه را برایمان به روایت درآورد، داریم. به جز موارد استثنایی که شاید نقاشی انقلابی در مکزیک قرن بیستم از جمله این استثنائات باشد، کمتر می‌بینیم که آثار هنر تجسمی به عنوان ابزار انقلابی در نظر گرفته شده باشد. کاری که پیکاسو درباره گرنیکا خلق کرد اغلب به زمانی بعد از واقعه مربوط است و اگر به ماهیت هنر تجسمی نگاه کنیم به نظرم این انتظار اغراق شده است. 


کرونا به عنوان بحرانی تأثیرگذار بر مشاغل مختلف به شمار می‌آید، همانطور که بحران سیاسی اخیر نیز چنین شرایطی را به وجود آورده است. به نظر شما کدام یک تأثیر منفی بیشتری برای حوزه تجسمی به همراه داشته است؟


اگر واقع‌بین باشیم کرونا بر کلیت فضای تجسمی فاجعه محسوب نمی‌شد، البته برای گالری‌ها بحران جدی بود و بسیاری از آن‌ها ناچار به تعطیلی دائم شدند. هنر تجسمی ماهیتی انفرادی دارد. ما از زمان انقلاب مدرنیستی و ظهور امپرسیونیست‌ها به بعد با شیوه‌ی استاد-شاگردی و فضای کارگاهی قبل مواجه نیستیم و بیشتر با هنرمند تنها رو به رو بودیم. به همین خاطر کرونا برای بسیاری از هنرمندان خلوتی برای خلق هنرمندانه ایجاد کرد. در مورد کیس خاص ایران نیز چون کرونا همزمان بود با بخشی از بحران‌های اقتصادی که ما به خاطر کرونا درگیرش بودیم و همچنین افت ارزش پول ملی را داشتیم، بسیاری افراد در حال تبدیل سرمایه‌ی خود به اثر هنری بودند و رونقی ناشی از بحران برای تجسمی پدید آمد. گرچه کانال‌های فروش تغییر پیدا کرد مثلاً بعضی هنرمندان از طریق اینستاگرام کار می‌فروختند و بعضی گالری‌ها به صورت آنلاین و از طریق پلتفرم‎‌های مجازی کار فروختند و بیشتر از گالری‌های کلاسیک منتفع شدند، در نتیجه کرونا رونقی را در هنر تجسمی ایران به وجود آورد و افت خلق اثر هم نداشتیم. اگر از زاویه دید گالری‌داران به خصوص گالری‌داران کلاسیک نگاه کنم که فعالیتشان به حضور فیزیکی متکی بوده است، باید زیان را در نظر بگیرم اما در سایر شیوه‌ها و کلیت این هنر چنین زیانی وجود نداشت. کرونا ذاتاً متفاوت از اتفاقات اخیر جامعه‌ی ما بوده است، چون در حال حاضر علاوه بر تورم و تعطیلی گریزناپذیر گالری‌ها که همچنان وجود دارد، بر خلاف دوران کرونا، امید به آینده و انتظارات آرامش‌بخش کاهش یافته است. به دلیل حساس بودن دنیای هنر، اگر کسی با خرد اقتصادی به هنر نگاه کند، شرایط را برای سرمایه‌گذاری اقتصادی بلندمدت در این عرصه مناسب و نرمال نمی‌بیند، این وضعیت در عرصه‌های دیگر هم وجود دارد اما هنر بستر حساس‌تری دارد و بیشتر تأثیر می‌پذیرد و با این شرایط، ما تصور روشنی از آینده‌ی کوتاه‌مدت یا میان‌مدت این حوزه نداریم. بنابراین ماهیت وضع اخیر در مقایسه با کرونا متفاوت است.


چه قشری مخاطبان گالری‌های ایران امروز را تشکیل می‌دهند و آن‌ها چه تفاوتی با پیش از انقلاب دارند؟


مخاطبین گالری‌های الآن نسبت به پیش از انقلاب تفاوت زیادی دارد. من یادداشتی کوتاه درباره گالری‌گردی در ویژه‌نامه‌ی مجله آنگاه درباره‌ی این موضوع با عنوان گالری مهجور اما موثر نوشتم. اساساً گالری‌ها در همه جای دنیا مهجور هستند طوری که اگر آدرس گالری را ندانید به ندرت ممکن است همسایه‌ها و مغازه‌داران بتوانند به شما کمک کنند و حتی اطلاعی درباره چگونگی کارکرد گالری ندارند؛ این یعنی همان خاص بودن فضای هنر تجسمی که به آن اشاره کردم، بنابراین اساساً نباید درباره‌ی مخاطبان گالری اغراق کرد. ما همیشه می‌پذیریم که تئاتر حوزه‌ای نخبه‌گرایانه‌تر از سینماست و می‌پذیریم که مخاطبان کمتری دارند. گاهی اهمیت این مخاطبان که الزاماً بازدیدکننده نیستند در پژواک جهانی گالری‌ها خودش را نشان می‌دهد؛ مثلاً شما می‌بینید که مهم‌ترین مکان‌هایی که دیپلمات‌های تهران از آنان بازدید می‌کنند گالری‌ها بوده است، بنابراین این مهجور بودن نشان از بی‌اهمیت‌بودن و بی‌تأثیربودن نیست بلکه نمادین و خاص بوده است. درباره‌ی مقایسه‌ی اکنون و پیش از انقلاب باید بگویم که سهم طبقه‌ی خاص  و گالری‌گرد حداقل در تهران خیلی بیشتر شده است. میزان مخاطبان آنقدر بیشتر شده که ما با پدیده‌ای به اسم گالری‌گردی مواجه شده‌ایم که معادل دقیقی در فرهنگ زبان‌های داخلی و خارجی ندارد اما ما از این پدیده به عنوان یک سبک زندگی جدید یاد می‌کنیم. این پدیده خاص اینجاست و در کشورهای مختلف دنیا صرفاً به عنوان مخاطب شناخته می‌شوند.


هنر تجسمی ایران در چه نسبتی با جهان قرار دارد؟


 من مطالعه‌ی خاصی نکردم اما اگر مثلاً بدون پژوهش تصوری از متوسط جهانی در نظر بگیریم، به نظر می‌آید که شهرهایی مانند تهران و شیراز سرانه‌ی بالایی در خصوص تعداد گالری‌ها دارند، گرچه بخش قابل توجهی از این آمار روی کاغذ است، اما بخش واقعی و ملموسش پیش از این بحران‌ها مثلاً در سال 98، شاهد 70 افتتاحیه در یک آخر هفته بودیم که تاکید میکنم بدون مقایسه با شهری مشخص ما به عددی  شاخص می‌رسیم. از طرفی این عدد با وجود 200گالری فعال نشان می‌دهد که قطعا مخاطبی دارند و به صورت دیالکتیکی به هم مربوط هستند. این حجم از مخاطب هر چند که در کسر از جمعیت تهران انقدر کم است که ویژگی مهجور را از آن خود می‌کند اما در قیاس آنچه انتظار می‌رفت همچنان تعداد بالایی دارند و گروه گالری‌گردی را پدید آوردند.  کسانی که نه الزاماً هنرمند هستند و نه خریدار، اما همچنان به گالری می‌روند و به عنوان روشی برای گذران اوقات فراغت در نظرگرفته‌اند. مشابه این وضعیت درباره موزه‌ها در ایران کمتر دیده می‌شود در حالی که در خارج از کشور موزه‌ها مخاطب جدی و قابل توجهی دارند. از جهت اقتصادی اگر با جهان قیاس کنیم اعداد ناچیز است، اما بهتر است به مقایسه اقتصاد این حوزه با سال‌های قبل بپردازیم تا اهمیتش دانسته شود. رشدی که در این حوزه اتفاق افتاده از بالاترین ضرایبی است که نسبت به سایر حوزه‌های هنری مانند موسیقی و سینما رخ داده است. 

هنر تجسمی در دنیا هم صرفا در پایتخت و مراکز خاصی متبلور است؟


من به همه‌ی شهرها نرفتم و مطالعه‌ی منسجمی در این زمینه نداشتم اما به نظر می‌آید که این تجمع را در بیشتر شهرهای بزرگ دنیا داریم. آلمان چندین شهر مهم و اقتصاد غیرمتمرکز دارد اما همچنان تمرکز اقتصاد هنر و فعالیت‌های هنری در برلین با فاصله‌ی زیادی نسبت به سایر شهرهای آلمان جریان دارد. نیویورک، پاریس و... نیز به همین شیوه است و الزاماً هم پایتخت به عنوان مرکز این فعالیت‌ها تبدیل نشده و مثلاً در ترکیه استانبول به این مرکز تبدیل شده و آنکارا چنین ویژگی ندارد و در چین شانگهای این نقش را ایفا می‌کند. این نوع فعالیت‌ها به تمرکزی نیاز دارند و همگرا عمل می‌کنند و در شهرهای دیگر نیز با سیاست‌‌گذاری کلان و طولانی مدت حاکمیتی-شهری به مرکز تجمعات این چنینی بدل می‌شوند. گالری‌هایی که خارج از این مراکز فعالیت دارند اغلب بدون توجه بر درآمدزایی شکل گرفته‌اند و بیشتر یارانه‌هایی برای این نوع از گالری‌ها در نظر گرفته می‌شود. مثلاً یک موسسه اقتصادی، هتل و مکان‌های دیگر اسپانسر این گالری‌ها می‌شوند. من خیلی خوش‌بین نیستم که در کوتاه مدت اتفاقی چندان موثر برای شهرهای دیگر رخ دهد مگر اینکه وفاقی میان اهالی هنر تجسمی از جمله گالری‌داران اتفاق ‌بی‌افتد تا شهری دیگر بتواند به عنوان مرکزی دیگر برای فعالیت‌های تجسمی ایجاد شود و البته این جریان غیرممکن نیست.

 

 

مقالات مرتبط

جامعه هنری، تحولات اجتماعی: مجموعه گفت‌وگو با اهالی هنر: حمیدرضا ششجوانی
اقتصاد هنر و سازوکار بازار هنر در ایران به معنای مدرن آن، از مباحث تازه جان گرفته‌ایست که البته با هزار اما و اگر و مهم‌تر از آن، با هزاران پنهان‌کاری و فقدان اطلاعات روشن که برخواسته از همان سازوکار پیشینی و سنتی‌ است، مواجه است. به این شرایط باید افزود بحران‌هایی را که همین مباحث تازه جان گرفته را مرتباً با وقفه و صدمات جدی روبه‌رو می‌کنند، از جمله کرونا و شرایط اجتماعی سیاسی جدید...
10 فروردین 1402

جامعه هنری، تحولات اجتماعی: مجموعه گفت‌وگو با اهالی هنر: حسین محسنی
 حسین محسنی را امروز به عنوان مدیر گالری آرتیبیشن و بیشتر در ارائه‌ی نمایشگاه‌های آنلاین می‌شناسند؛ این در حالیست که او حدود 6 سال از فعالیت 10 ساله‌ی خود در گالری‌داری را به برگزاری نمایشگاه‌های حضوری به موازات آنلاین پرداخته، در نتیجه آنچه که در این سال‌ها بر هنر تجسمی گذشته را به خوبی لمس کرده است. محسنی با تمرکز بر اقتصاد هنر تجسمی سعی بر رشد نگاه تحلیلی و کاربردی در این فض...
27 فروردین 1402

جامعه هنری، تحولات اجتماعی: مجموعه گفت‌وگو با اهالی هنر: شروین طاهری
شروین طاهری را می‌توان به عنوان منتقد و محققی با نگاهی تند و البته کاملاً انتقادی نسبت به هنر تجسمی برشمرد. او نسبت به فعالان عرصه‌ی تجسمی و به طور مشخص گالری‌داران و چرخه‌ اقتصاد هنر رویکردی پرسشگرانه دارد. طاهری با توجه به اینکه بازار هنر را از میدان هنر جدا می‌داند، وضعیت بحرانی اخیر را فرصتی مناسب برای بازاندیشی گالری‌ها می‌بیند. او معتقد است که گالری‌ها در این شرایط می‌توانند ب...
6 اردیبهشت 1402
درج دیدگاه

* نشان دهنده فیلد الزامی