نگاه وحید چمانی به دنیای اسطورهمحور معاصر، سرشار از اوهام غریب و تخیل خوابگونه است که بازآفرینی تصویری از تمدنی توحشزده را در بردارد.
چمانی که ابتدا با اسیدآمینههایش مشهور شد، هماکنون تمرکزش را بر تجسم فضاهای آخرالزمانی و خلق دنیای مبهم خاطراتی فراموششده از دستاوردهای کهن انسانی نهاده است. بازشناسی نمادهای از دسترفته دورانِ «سنت»، سنگ بنای این دوره آثار هنرمند است. صفحه روزگار در این تابلوها پیوسته ورق میخورد؛ صبحگاهی دلگیر در گذشته مختوش بشر، و پیشگوییِ نامیمون از پایان زندگی تاریخوار انسانی، دستاویز صحنهپردازی هنرمند میشود.
در نقاشی حاضر پسزمینه محو و غبارگرفته، با دورنمای معمارگونه و مصنوع دست بشر، تجسم خوابی پردلهره در پس آرامش حاکم بر اثر را روایت میکند و مخاطب را به واکاوی تصویر سوق میدهد.
چمانی که با تکنیک خاص خود و استفاده محدود از رنگهای گرم، تیره و کهنهنمایی، به دنبال بازسازی فضاهای تجربه شده در «ناخودآگاه جمعی انسانی» است. فضای پر رمز و راز نقاشی وی، گویی یادآور رویارویی نیمه نامرئی و پنهان بشر با موجودی عجیبالخلقه و نهانشده در لابهلای افکار درونش است که رزمی حماسی را رقم میزند و در انتها، عمق تنهایی انسان در دنیای معاصر را تجسم میبخشد.
او پوسته خیال را میشکافد و در گرگ و میش رویایی خوابگونه ، به دنبال بقایای «اَبَرانسانی» میگردد که پیکرش در زیر خاک دوران، پنهان شده و یادبودی مقدسوار بر مزارش، تنها یادگار حماسهآفرینی اوست.
آنچه مسلم است وحید چمانی، در جستجوی معنای محیط پیرامونی خود، با بهرهگیری از عوالم اسطوره، خیال، خواب و اوهام، به روشی سورئالیستی، ناب و خلاقانه دست یافته است که سیری ناپذیریِ چشم مخاطب، از غوطه در دنیای نقاشیاش را به دنبال دارد.