بررسی دورههای کاری سیراک ملکونیان، نشان میدهد که نقاش بیش از اینکه دل در گرو رنگ داشته باشد، در تلاشی مداوم در شناخت فرم، ترکیب و هندسه آثار خود است. او در این اثر نیز با به کارگیری رنگهای همخانواده و گرم، بار دیگر نگاه دقیق خود را به ترکیببندی و همنشانی اشکال هندسی و نیز عنصر تأثیرگذار خط، آشکار میکند.
سیراک جز دورهای کوتاه در جوانی، کمتر به سراغ فیگوراتیسم انسانی رفته است. او شیفته طبیعت است، اما نه آن طبیعت آشنایی که در آثار مدرنیستهایی چون سهراب سپهری، بهجت صدر یا ابوالقاسم سعیدی دیده میشود. طبیعت تصویر شده در آثار وی، بیشتر نمودی عرفانی و شهودی از زمین دارد، از عناصر زمین و مفاهیم متعالی دیگری که بیننده را به جایی ناشناخته و مقدس رهنمون میکند. این اثر گرچه در نگاه اول چینوشکنهای تپهماهورها را تداعی میکند، اما همچنان در ادامه جستوجوهای فرم و هندسه ملکونیان قرار میگیرد. تابلو در کادر مربع کار شده که شکلی استوار و محکم و مطمئن دارد. خط افق به سطح اندکی در بالای تابلو رانده شده و خطوط رنگین موازی در حرکتی عمودی موجب پویایی و تحرک در کمپوزیسیون نقاشی شده است. خطوط عمودی در بخشهایی از نقاشی به دو سوی بوم در جهت مخالف گسترش پیدا کردهاند، گویی بیینده از بالا نظارهگر چشماندازی است که تمایل به رشد و بالندگی دارد.