ساخت مجسمههای سرامیکی پرویز تناولی از اواخر دهه ۱۳۳۰ آغاز شد. او موضوعات متداولش همچون دستها، شیرها، شاعر و دیوار را علاوه بر مدیوم برنز، با سرامیک نیز ساخته است، اما مجموعهای در میان مجسمههای سرامیکی او موجود است که در نوع خود بینظیرند و آن «سیمرغها» هستند. پرندهها پیش از آنکه بیانی شاعرانه پیدا کنند در دورهای متعلق به آثار نئودادائیستی تناولی بودند. در آثار دهه ۱۳۴۰ تناولی همچون برخی از آثار دیگر هنرمندان مکتب سقاخانه، از جمله حسین زندهرودی، ژازه تباتبایی و صادق تبریزی نوعی طنز و هجو دیده میشود که مشابه رهیافتهای هنر پاپ، مسایل روز جامعه را هدف میگیرد. این دوره از آثار هنرمندان مکتب سقاخانه به سرعت جای خود را به تجربههای فرم و شکل در مفاهیم جدیتر میدهند و تجربه بیان انتقادی در آثار آنان ناتمام میماند.
تناولی در این آثار نئودادائیستی به تکنیکهای اسمبلاژ و نقاشی نیز روی آورد. لامپ فلورسنت، ظروف پلاستیکی و اشیای ناهمگون را در ترکیببندیهای خود به کار گرفت تا بدینسان تضاد فرهنگ مصرفی سنتی و مدرن را نشان دهد. این گروه از آثار تناولی با فرمها و عنوانگذاریهای خاص، جایگاه ویژهای در آثار او دارند. نوشتن عباراتی همچون «اوه پرویز»، «اوه بلبلم» و «پرویز س» بر روی مجسمهها و عناوین «من عزیزم رو میخوام»، «شاعر و معشوق افقی» و «ما اینجا خوشیم» نشاندهنده همین رویکرد طنازانه و هجوگرایانه است. تناولی در این دوره از شاعر به یک طنزپرداز تبدیل میشود.
مرغها و فیگورهای سرامیکی او در دهه سی و چهل همچنان متأثر از فرم مجسمههای استادش مارینو مارینی، مجسمهساز ایتالیایی است و حجمها به صورت توپُر و گرد هستند. اثر حاضر نمونه شاخصی از آثار این دوره تناولی است. اغراقها بر روی شکل پاها و پنجهها و چشمها باعث شده اثر از بازنمایی ساده شکل یک پرنده فراتر رود. این ساختارشکنی با فرم نوک پرنده کامل میشود. اینجا نوک پرنده به کلی از شکل واقعیاش خارج شده و فرمی به خود میگیرد که بعدها در مجسمههای شیر، شاعر و قفس هم تکرار میشود.
مهدی سحابی درباره آثار سرامیکی تناولی مینویسد: «هنرمند سرامیککار در وقت ساختن پیکرههایش، بهطور خودآگاه یا ناخودآگاه از یک طرف به گلبازی آزادانه و بالبداهه دوران کودکیاش برمیگردد و از طرف دیگر، با پختنشان در کوره به ماندگاری و جاودانگی اثر نظر دارد که در ذات آفرینش هنری است. این دوگانگی در سرامیکهای پرویز تناولی بیشتر از هر هنرمند دیگری به چشم میخورد، چون یکی از خصلتهای اساسی آثار او آزادی و نوعی بازگویی است. در سرامیکهایش کودکی تصویرگری و بالبداهگی سفالینههای هزاران ساله را میشود دید که با فرمها و هنجارهای امروزی در هم آمیخته است. شگفتآور است که آثاری با این همه عمق و جدیت، اینقدر شوخ و شنگاند. دارای نوعی طنازیاند که از ویژگیهای تناولی است، نوعی شوخی، هزل، گاهی حتی سَبُکی که هیچ از غنا و وقار و جدیت آثار او کم نمیکند، بلکه عنصری غیرمنتظره را که بهخصوص در هنر و فلسفه ایرانی بسیار کمیاب است، به آنها اضافه میکند»[۱].
[۱] . سحابی، مهدی؛ سرامیک، پرویز تناولی؛ انتشارات بنگاه، ۱۳۸۹.