«هیچ» یکی از مهمترین مجموعههای آثار مجسمهساز بزرگ ایران و بدون شک یکی از آیکونیکترین سری آثار هنر معاصر ایران است.
با نگاهی به مجموعه آثار «هیچ» که پرویز تناولی آنها را با استفاده از یک واژه و قدرت معناشناختی آن خلق کرده، میتوان دریافت که او تا چه حد توانسته از یک مجسمهساز مدرنیست به یک مجسمهساز مفهومی و معاصر تبدیل شود. نبوغ تناولی را باید در انتخاب هوشمندانهاش از واژه «هیچ» جستوجو کرد. او اولین بار در سال ۱۳۴۳ به سراغ استفاده از این کلمه رفت و بعدها آن را با مواد مختلف و در شکلهای متنوع به کار گرفت.
«هیچ» از نظر کلامی دارای معانی و تعابیر متفاوتی است، اما در نظر شاعر مجسمهها، شاید دستاویزی برای طرح پرسشی جدی درباره بودن یا نبودن و هست و نیست است. کلمهای که بار معنایی عمیقی دارد و در عین حال نمایانگر بینش خاص هنرمند از مفهومی شاعرانه در بستری فلسفی است؛ چالشی اساسی در اندیشه فلاسفه شرق.
با وجود آنکه در بعضی از آثار تناولی «هیچ» را میتوان به مثابه شکلی انتزاعی به شمار آورد، اما در برخی دیگر از کارها (مانند اثر حاضر) «هیچ» شکلی انسانی به خود میگیرد و شخصیت پیدا میکند. فیگورهای «هیچ» در داخل قفس، کنار میز و یا مشابه اثر حاضر روی صندلی قرار میگیرند تا کنایهای به شخصیت انسان باشند. شکلپذیری و طبیعت فراگیر این فرم یکی از عللی است که تناولی همواره به آن رجوع میکند. برای تناولی، «هیچ» اولین و آخرین واژه است. او همواره سعی کرده با عناصر گذشته برخوردی معناشناختی داشته باشد. لذا حکمت و معنا را از گذشته گرفته و وارد مجسمهسازی امروز کرده است. از همین رو «هیچ» نهتنها هیچ است بلکه همه چیز است و همه چیز در آخر هیچ میشود.
«هیچ» در دستان تناولی همه چیز است؛ جذاب، نمادین و انعطافپذیر به همه شکلی درمیآید، گاه به قدر نشستن بر روی انگشتری کوچک میشود و گاه از بزرگی سر به آسمان میساید. گاه از جنس سخت و پایدار برنز ساخته میشود و گاه از فایبرگلاس با رنگهای شاد و درخشان. هیچهای تناولی، همچون دیگر مجسمههای او، افکارش را بینیاز از کلام تأویل میکنند. با اینکه هیچ است، همه چیز است و میل جوشان هنرمند را به زندگی نشان میدهد.
هیچ در نگاه تناولی، پیکری خوشتراش است که با فاصله گرفتن هر چه بیشتر از واژه، خود را به یک فیگور انسانی و رفتاری انداموار نزدیک میکند. شکل غالب هنر در این طیف از آثار او، با گذار از خط پر انحنای فارسی به متن پر کرشمه دیگری از جنس حجم میرسد تا در کمال مطلق و زبانی تغزلی، فرم را مستقل از معنای واژه به نمایش بگذارد. واژهای که هیچ است و در هیچ تکرار میشود. نوعی بازی آگاهانه فرم با مضمونی که تنها سیما و پوسته بیرونی آن هیچ است. در اثر حاضر «هیچ» چون پیکرهای انسانی بر روی صندلی نشسته است. رنگ بنفش درخشان آن چشم بیننده را به سرعت به خود جلب میکند تا در نهایت یادمانی از «هیچ» پدیدار شود.
گفتنی است، مجسمههای «هیچ» پرویز تناولی زینتبخش کلکسیون شناختهشدهترین موزههای جهان از جمله موزه بریتانیا و تیت مدرن در لندن، موزه متروپلیتن و موزه هنرهای مدرن در نیویورک، موزه گوگنهایم ابوظبی، موزه اسلامی قطر، موزه هنرهای مدرن وین، موزه آقاخان کانادا و موزه هنرهای معاصر تهران است.