پرویز کلانتری بیشتر با تابلوهای کاهگلیاش شناخته میشود که جلوهای نمادین از زندگی مردم کویرنشین و شیفتگی نقاش به معماریهای کویری را به نمایش میگذارند. مهمترین دوره نقاشیهای او به این گونه فضاها و ماده خاص کاهگل اختصاص دارد که در آنها تصویر خاکها و کویرها و نشانههای فرهنگی و هویت ایرانی موج میزند.
سرزمین موعودی که کلانتری نقش میزند، سرزمینی سرشار از سعادت و آرامش است که از یک جغرافیای درونی سخن میگوید. استفاده از رنگهای تخت و محدود در نقاشیهای او کاملاً آگاهانه انتخاب شدهاند، از پرسپکتیوهای کلاسیک و ضربهقلمهای هیجانی پرهیز میکند و گونهای از رویکرد کوبیستی را میتوان در آثارش پی گرفت.
اثر حاضر به مجموعه «شبانهها» تعلق دارد که در سالهای پایانی عمر نقاش خلق شده است. در این اثر آبی با تصویر شبانهای از یک فضای معماری کویری روبهرو هستیم و از رنگهای خاکی و کاهگلی در آن خبری نیست. رنگ آبی تمام فضا را در بر گرفته است، گویی آبی آسمان شب در سطوح کاهگلی خانهها منعکس شده و در کنار فرمهای منحنی افقی روی بام خانهها، که با ریتم خاصی در اثر تکرار شدهاند، به آرامش و سکون فضا افزوده است.
گرچه رنگ آبی ممکن است حزن و اندوه را به یاد آورد، لیکن نقاش با مهارت تمام با استفاده از بازی نور و سایه و بازتاب آن در تونالیتههای آبی و لکهرنگهای نارنجی که به عنوان رنگ مکمل آبی بیشترین کنتراست را ایجاد میکند، این سردی را از بین برده و نور امید، زندگی، حیات و پویایی را از در و پنجرهها به این شهر خیالانگیز تابانده است. شاید حضور این لکههای کوچک رنگی نشان از فرصتی است برای تغییر حال که: گرچه شب تو را به خواب فرا میخواند اما از نور حیات در دل شب غافل نشو! این همان آرمانشهری است که کلانتری از آن سخن میگوید و تلاش دارد مخاطب را بدان فراخواند.