سطوحی تابدار و منعطف که با انبوهی از حروف ناخوانا پر شدهاند و خطوطی باستانی، گاه، از خلالشان بیرون میزند. اینها مشخصات دستهای از آثار نصرالله افجهای است که اثر حاضر، در زمره آنها به شمار میرود. آثاری که از مقبولیت بالایی برخوردار بوده و در حراجهای اخیر نیز فروش قابل توجهی داشتهاند.
میخواهیم قدری نزدیکتر شویم و بپرسیم چه چیز این اثر را در چشم ما زیبا و ارزشمند جلوه میدهد؟ ناگفته پیداست که اثرِ پیش رو، همچون بسیاری آثار موسوم به نقاشیخط، که با تأکید بر ارزشهای بصری نوشتار، صرف نظر از معنای آن در زبان خلق شدهاند، بیش از همه پشتش به سنت سیاه مشق گرم است.
آنچه بیش از همه در این دسته از آثار افجهای به چشم میخورد، حضور رشتههای ظریف و طویلی است که پیوندشان با هم اقیانوسی مواج از حروف را ترسیم میکند. این رشتهها که با قلمهای ریز و درشت خوشنویسی شدهاند صورت فشرده و تابیده «سطر»یاند که اینک به نقاشی کردن چیزی غیر از خود مشغول است. افجهای در اینجا با جوهره متافیزیکی خط کار دارد. برای همین حضور سایهوار سطر را حفظ میکند. چراکه سرشت خط با اصل «توالی» پیوند خورده است. تزاحم و تراکم رشتههای به هم رفته، او را در شکل دادن به سطوحی یاری میرساند که به کمک آنها میتوان از روندگی، که قانون سطر است، برای نمایش روانی و لغزندگی بهره جست. او محور توالی را همچون متافیزیک خط، بر حروف و کلمات که فیزیک خطاند برتری میبخشد و آن را به هر سمت و سویی که مایل باشد میچرخاند.
هنرمندان دیگری از نسل او و بعدتر، که این ظرفیت را دریافته و از آن سود جستهاند، صورتهایی از این «روندگی» را در قالب فرمهای جهشی و یا گردشهای دورانی ترسیم کردهاند. افجهای اما در این آثار، درگیر یک رمانتیسیسم نهانی است که او را مسحور حرکات رقصگونه و شیداوار نشان میدهد. هرچند این هنرمند نیز همچون همنسلانش ، شهامت خود را در فاصله گیری از سنت، مدیون تغییر ذائقههای هنری معاصر بوده اما مراقبتی که پیشگامانی چون او از پارادایم زیبایی کلاسیک میکنند نیز حضوری انکارناپذیر در آثارشان دارد به نحوی که شاید بتوان دلیل اصلی توفیق و محبوبیت این تجربهها را نوعی پیوند درونی با سنت قلمداد کرد.