آثار منیر فرمانفرماییان همان قدر که مبتنی بر گفتمان معاصر است، ستایشی از هنر سرزمین کهن مادری است. هنر آیینهکاری دوران قاجار در دستان هنرمند او با نگاهی کمینهگرا و مینیمالیستی بازآفرینی میشود و اثری معاصر را شکل میبخشند که یکّه، شخصی و بیهمتاست. در آثار او مرز میان نقاشی، گرافیک، نقشبرجسته، مجسمه و معماری از میان میرود و اثر در فضایی خارج از هرگونه حصر آکادمیک خود را بازمعنا میکند.
هرچند هندسه و آیینه از شاخصههای هنرآفرینی او هستند و آثارش را تا مرز هنر تزیینی پیش میبرند، اما در پسِ این جلوهگری و آثار پر زرق و برق، مفاهیمی مینیمالیستی سر برمیآورد که هنر او را به چیزی بیشتر از آثار پاپآرت بدل میکند. تکرار آیینه به عنوان متریال سازنده اثر، سبب شده این ماده به یک «مفهوم» تبدیل شود؛ در چنین کانسپتی، مخاطب در مواجهه با اثر، تصویر خود را به صورتی مخدوش در تکهتکههای آیینه میبیند. چیزی از مخاطب همواره در اثر حاضر است، اما تمامیت او نیست. شکستن تصویر به واسطه خردهآیینهها و انعکاس گنگ محیط در اثر، هنری تعاملی را شکل میدهد که کاملاً بر بنیان اندیشههای معاصر بنا شده است.
در تابلوی پیش رو که از متأخرترین آثار فرمانفرماییان است، فرم کلی اثر یک ستاره پنجپَر است که به صورت کاملاً متقارن رسم شده و سپس با آیینههای کوچک، که به صورتی هندسی و منظم برش خوردهاند، پر شده و حجمی متقارن را شکل داده است. ستاره پنجپَر در بینش اساطیری و کهن بیانی نمادین از «حد قدرت پادشاه»، مظهر رمزی فیثاغوریان و نمادی از سحر در دوران قرون وسطی است. انتخاب این فرم علاوه بر ریشههای مقدسی که در دنیای کهن دارد، میتواند نمایانگر نگرشی فمنیستی از سوی هنرمند نیز باشد. دوران کودکی منیر دوران آشنایی با هنرهای سنتی از جمله بافندگی، سوزندوزی و برودریدوزی بود. به همین دلیل میتوان رفتار هنرمند در برش آیینهها و سپس کنار هم نهادن منظم و دقیق آنها را یادآور رودوزیها و آیینهکاریهای پارچههای سنتی البسه زنان ایرانی دانست که روزگاری پیش از این در دستان زنان سرزمین مادری هنرمند آفریده میشد و از این منظر بیانگر نوعی زنانهنگری در عرصه آفرینش هنری است.
هرچند در نگاه نخست متریال آیینه بیش از هر چیز دیگری در این اثر جلوهگری میکند، اما آنچه بُن هنر فرمانفرماییان را شکل میدهد هندسه و هندسهگرایی است. در عالم برآمده از سنت، هندسه و اصول انتزاعی حاکم بر آن جلوهگاه حضور نمادین امر مقدس است. خالق عالم بر مبنای عدد، نسبت و هندسه، بنیان عالم را شکل میبخشد. به بیان دیگر خداوند در مقام معمار هستی است و هندسه، به عنوان اصل سازنده عالم، امری ازلی، ابدی و مقدس است. زیبایی نیز در داشتن تناسب و اندازه معنا میشود و چیزی ثابت و ورای سلیقه شخصی است. هرچیز در عالم از ستارگان آسمان گرفته تا معابد مقدس همچون رونوشتی از نسبت هندسه قدسی دانسته شده و هویت خود را در ریتمی تکرارشونده همچون نوای موسیقی ازلی بازآفرینی میکند. بر همین مبنا در جهان فیثاغورسیان، هندسه در کنار حساب، موسیقی و نجوم علوم چهارگانه را شکل میدهد. در این دیدگاه معبد که تمثیلی از حرم دل بنده است، بازآفرینی خانه خداوند بر کالبد زمین است و در ساخت و تزیین آن میباید اصول این هندسه قدسی مو به مو دنبال شود. استفاده از آیینه در چنین فضایی نه عنصری صرفاً تزیینی، بلکه مفهومی متافیزیکی مییابد که نشانگر تکثر عالم از یک مبدأ مشخص است. آیینه نماد نگاه کردن به درون و دیدن روح است؛ تجسم مادی و حضور فیزیکی سالک در چنین فضایی هزار تکه میشود، روح انسان، این مخلوق آفرینش در هر تکه هست و در هیچ تکه نیست و این رمز عالم است. تمامی این مفاهیم در آثار منیر فرمانفرماییان حاضر است، اما در بستری نو، معاصر و امروزی و همین امر وجه ارزشمندی هنر و سبک شخصی او را شکل میدهد.
مفهوم ستاره نیز در اثر پیشرو بر همین قانون تأکیدی دوباره میکند؛ چیزی که نمادین و آسمانی است در بستر زمین بازنمایی میشود و در این بازآفرینی نسبت مقدس در تناسب و اندازه را به نمایش میگذارد. در این اثر آن چه از آیینه به چشم میرسد حاصل شکست نور محیط است و آن چه در این فرم ستارهای دیده میشود وجودهایی است که تکثر مییابد.
بدین ترتیب، منیر فرمانفرماییان به عنوان هنرمند معاصر دوران حاضر، معنای هنر را در بستری معماریگونه معنایی نو میبخشد که جایگاه والای او را در عرصه بینالمللی چه در مقام یک زن ایرانی و چه به عنوان هنرمندی پیشرو تثبیت میکند. او از معدود هنرمندان زن ایرانی است که موزهای دائمی به نمایش آثارش در باغ نگارستان تهران اختصاص یافته است.