اثر حاضر از چهره شاخص نقاشی-خط ایران، محمد احصایی، به زیبایی تمام رقم «مِهر» را بر چهره خود یافته و ذهنیتی لطیف و شاعرانه را با صلابتی بلامنازع درآمیخته است. کشیدههای موازی و آهنگین چون موجهای دریا بر پهنه بوم رواناند و به شایستگی وحدت محتوا و فرم را به نمایش میگذارند. سیالیت و آزادی کشیدهها را بیرونزدگی خط سبز از قالب شکلی دوچندان میکند. این سبز سرکش که دورادور دریای مهر را آذین بسته، قویترین وجه بیانی این اثر است. چنین بیرونزدگی از جدول و قالبهای معین را در سنت نگارگری ایرانی نیز میتوان پیگرفت، که عالیترین نمونههای آن در آثار سلطان محمد در مکتب دوم تبریز به اوج رسیده است.
بافت پسزمینه زرین، عمق و بیکرانگی میآفریند و کلام را در فضا طنین انداز میکند. واژه در محور افقی بارها گسترده شده و از دو سو به فضا دست انداخته است. در این میانه چشمان «هـ» چون گرههایی آن را به میانه فضا پیوند زده و زنجیروار در هم بافته است. کیفیت یگانه بافت در آثار احصایی همواره مکمل و همپایه فرمهای باصلابت و استوار او است.
محاسبه دقیق ظرفیتهای حروف و استخراج فرمهای نیرومند زیباشناختی و انرژی خطوط در آثار احصایی بر وفاداریاش به سنتهای خوشنویسی و رویکرد او از خوشنویسی به سوی نقاشی متکی است. مواد تصویری نقاشی-خط احصایی همواره منحصر به خط است و نهتنها از دیگر عناصر بومی که مثلا در مکتب سقاخانه دیده میشود، در آن اثری نیست، بلکه خط نیز با تکیه تمام و کمال بر سنت دیرپای خوشنویسی جلوهگر شده است. احصایی هم در فرم و معنی و هم در روش پایبند سنت ایرانی هنر است که سختکوشی و تمرین و تکرار برای رسیدن به نهایت دقت، تناسب و کمال و استحکام ترکیب اصل و اساس آن را تشکیل میدهد. او نه تنها صنعت خطاطی را به تمرین و تلاش سالها رام و دستآموخته کرده است، بلکه این ممارست نفسگیر را در طرحریزی هر یک از آثارش نیز به کار میبندد. ممارستی که هر حرف او را چون جواهری صیقل میدهد. این همه در کنار آشنایی دیرپای او به علم و فن گرافیک، آثارش را بهکلی تقلیدناپذیر و هریک از آنها را غیرقابل پیشبینی کرده است. این پیشگام نقاشی-خط که اولین آثار نقاشی-خط خود را در سال ۱۳۴۷ آفرید، تا به امروز مقلدان بسیاری داشته، اما همچنان هر واژهای که به قلم او جان بگیرد، به چشم اهل فن به وضوح میدرخشد و متمایز میشود. شاید از همینروست که تقلید از احصایی امکانپذیر نیست، مگر با فاصلهای سخت دور.
روحیه هنری احصایی در عین حفظ اصول و معیارهای دیرپا و منسجم خود، مایل به پرهیز از تکرار و آکندن اثر از نیروی تازگی و نقدپذیری است؛ طوری که همواره میخواهد بیننده را دعوت کند تا اثر را به چالش بگیرد. به همین دلیل هر از چند گاه به عدول از سنتهای تثبیتشده و نظم معهود خودش دست میزند و پیوسته از احصایی ساختارشکنی میکند. نمونهای از این فراروی در تغییر ساختار حروف و و رنگ غیرمنتظره سبز درخشان در اثر حاضر هویدا است. احصایی که معتقد است خط ثلث برای ایجاد روایتهای شخصی فرصتهای بیشتری از نستعلیق و شکستهنستعلیق به دست میدهد، در تلاش پیگیرانه برای کشف افقهای جديد در ماهیت خطوط خود دست به ساختارشکنی زده و مهارتش او را در برابر مجالی به همان بیکرانیِ امکانات موسیقایی از نتهای محدود قرار میدهد.
حکما نه تنها برای کلمات، بلکه برای حروف اسرار و خواص و مراتب وجودی قائل بودهاند. نزد عرفا هیچ حرفی نیست که به زبانی خدا را ستایش نکند. از این رو است که هنر خوشنویسی هم همواره صورتی اسرارآمیز داشته است. احصایی در بسیاری از آثار اخیرش بر وجه گیرا و موثر کلمه اتکا کرده و کار خود را به ایجاز کشانده است تا نیروی جادویی این هنر مقدس با اعجاز واژگان شدت پذیرد. اینها واژگان پُربسامد ادبیات فارسی، همچون آن، مهر، و محبتاند، و احصایی با تسلط خاص خود جوهر هر یک از آنها را به بند کشیده است. محبت چون سلسلهای پیچان و مهر چون آتش سوزان تصویر شدهاند.
آثار احصایی با هم آراستگی و کمال بصری محدود و منحصر به کیفیات زیباییشناختی نیستند. او خود این پارههای فشرده را اعتراضی خاموش و فریادی به صد زبان دانسته است؛ گویی خط دیگر آن وسیله تفاهم نیست و از آن تنها صوتی برجای مانده است. او تیرگی و محدود شدن رنگها در آثار اخیر خود را نیز متاثر از شرایط زمانه میداند. به اینها باید پدیدار شدن برخی رنگهای نمادین را نیز افزود.
احصایی با سابقه طولانی در هنر گرافیک به خوبی از تأثیرگذاری عنصر خط بر توجه بیننده و جادوی کلمه در متن اثر تصویری آگاه و از سوی دیگر به سرشت ویژه خط فارسی در قابلیت انتقال احساسات و عواطف انسانی واقف است. نقش احصایی در اعتبار بخشیدن به خطاطی و نقاشی-خط معاصر انکارکردنی نیست. زیربنای کار او کیفیاتی چون ظرافت، تضاد، استقلال و شخصیت حروف و کلمات است که سابقه نمونههای اعلای آن تا میرعماد پیش میرود و نمونه تبلور نبوغ ایرانی در حیطه زیبایی تصویری است. با آراستگی به همه این فضایل است که محمد احصایی توانسته میزانی سترگ برای بیننده و معیار و محکی رفیع برای آفرینش هنری ترسیم کند.