نخستین هنرمند مدرنیست ایرانی است که از متریال خاک و کاهگل در آثار خود استفاده کرده است. با توجه به دغدغههای او نسبت به جنسیت عناصر ارائهشده و رسانه هنری، میتوان وی را از آغازگران تجارب نو در مدرنیسم ایرانی به شمار آورد. مارکو در این اثر، با بهرهگیری از ابعادی نامتعارف و کارمایهای نوآورانه، در صدد بیان رویکردی بدیع از نگاه جستوجوگر، ظریف و خلاق یک نقاش ایرانی در نیمه دوم قرن بیستم است. جریانهای هنری پستمدرن همچون پاپ و مینیمالیسم، در این دوره که مقارن است با خاتمه واپسین شیوههای مدرن در امریکا، برخی از هنرمندان ایرانی را تحت تأثیر قرار داده تا با کاربست مواد و ترکیببندیهای تازه، ابداعاتی در نقاشی نوگرای ایرانی را به تماشا گذارند. یکی از شاخصههای مهم هنری مارکو گریگوریان، علاوه بر تجاربی در فضاسازی پاپ، نزدیک شدن به نوعی مینیمالیسم است که با بهکارگیری کاهگل در برجستهسازی و بعدنمایی سطح اثر با تأکید بر مادهای جدید در نقاشی تجلی پیدا میکند. سابقه این طیف از آثار وی به اوایل دهه چهل خورشیدی و نمایش مجموعهای از آنها در مرکز هنری واکر در مینیاپولیس امریکا (۱۳۴۱) باز میگردد. بعد از آن گزیدهای از این آثار در انجمن ایران و امریکای تهران (۱۳۵۰) به نمایش گذاشته میشوند. از این زمان به بعد بارها کارهای خاکی و کاهگلی وی در نمایشگاههای مختلف داخلی و خارجی عرضه میشوند.مارکو به خاک از منظری معنوی و توأم با یک روح سرزنده شرقی میپردازد که شخصاً آن رانشانهای از آفرینش و تولدی تازه میداند. خاک زمینی در آثار او آسمانی میشود و از فرش به عرش میرسد. هنرمند در این مجموعه آثار خود با ایجاد بافتهای متنوع، درک لذتبخشی از جنسیت اثر را به بیننده ارائه میکند و هندسه کار را به فرمهای ساده تقلیل میدهد. دانا استاین، مورخ و کارشناس هنر درباره این دوره از آثار مارکو مینویسد: «کارهای مارکو گریگوریان از دریچه چشم یک پرنده و یا یک دید فضایی جغرافیایی، ماورای طبیعت را نشان میدهد. او سالها از بالا زمین را مینگریست و بعدها این فاصله را کم کرده و به یک نقطه چشم دوخت. این چارچوب و چاردیواری اشارهای است به پایه و اصول هنر اسلامی که از استحکام ویژهای برخوردار است، سمبل قراردادهای دنیایی، چهار جهت، چهار فصل، چهار بخش روز از چهار گوشه دنیا. تمامی اینها را مارکو گریگوریان در آثار خود به یک چاردیواری اتاق تشبیه نموده است. او مکرراً طبیعت وسیع دنیایی را با زندگی ساده و کوچک انسان ارتباط میدهد. حتی سختترین، بغرنجترین و پیچیدهترین موضوعات را در محدوده چاردیواری خود رها میکند. کارها اکثراً حالت برجسته و مجسمهوار ساخته میشوند. او میگوید: آثار من نمونههای کوچکی است برای کارهای بزرگ» .چالشهای ذهنی مارکو گریگوریان با ماده سازنده اثر، برجستگی و کیفیات سطح، موجی تازه در هنر مدرن ایران به راه میاندازد؛ تا جایی که تجارب او در کاربست کاهگل و سطوح ناهموار، بعدتر در آثار هنرمندان دیگری چون پرویز کلانتری و غلامحسین نامی دنبال میشوند. کارهای کاهگلی مارکو در قیاس با آثار همه هنرمندان همنسلش به طور استثنایی مرزهای رسانه نقاشی را درنوردیده و با استفاده از مواد جدید تعریف و ماهیت نوینی از این هنر ارائه میکنند.