نقاشیهای طراحیوار، خصلت آثار منوچهر معتبر در ادوار مختلف کاری اوست. استفاده از خطوط زغالی، در کنار بهکارگیری حداقلی گستره رنگی و در همنشینی با بستر خاکستری سیاه و سفید، چنان است که در آثار او نقاشی با طراحی به هم میآمیزد. این نوع نگاه به نقاشی در فاصله گرفتن از مرزهای نقاشی کلاسیک، حاصل تحصیل در کشورهای غربی است که به نوعی با انتزاع شاعرانه و تفکر شرقی هنرمند درآمیخته شده و آثاری را شکل میبخشد که همواره مخاطب را به مرزی فراتر از واقعگرایی فرامیخواند. با آنکه معتبر در آثار مختلف خود از پرتره، پیکره انسان و حیوان تا اشیای دمدستی چون صندلی و بطری استفاده کرده، اما نوع برخورد طراحانه او با سوژه سبب شده نقاشیهایش همیشه در مرزی تمثیلگرا باقی بماند و به دلیل عدم ساخت و ساز نقاشانه، به بازنمایی شیء بیرونی نپردازد.
به این معنا، آثار معتبر بیشتر بازتاب امر ذهنی هستند تا امور عینی؛ گویی تکههایی از طبیعت در حافظه نقاش باقی مانده و در خوانشی ذهنی بر روی پرده بوم بازمعنا میشوند. این خیالانگیزی، به واسطه حضور همیشگی گسترههای خاکستری در تابلوها تقویت میشود. گویی بیننده با خاطرهای خاموش از گذشته روبهرو میشود که در همنشینی با سطوح رنگی، بیانی نمادگرایانه مییابد.
اثر پیشرو مربوط به دورهای است که در آن پرداخت به جزییات خلاصهتر از دوران گذشته شده و پالت رنگی نیز محدود گشت. برخلاف سبک و سیاق مرسوم هنرمند که پیشتر توصیف شد، در این اثر او بیشتر در مقام یک رنگپرداز به گسترههای بزرگ رنگی و تأثیرات احساسی و استعارههای آن توجه نشان داده است. همانطور که ملاحظه میشود اثر از همنشینی رنگ خاکستری روشن در کنار خاکستری تیره با تم آبی شکل گرفته که به واسطه حاشیه زرد پایین بر بیرنگی و فضای ساکت و غبارآلود آن تأکید میشود. سه کلاغ گویی بر لبه یک دیوار نشستهاند و با حضور خود، نقاشی را از هنر انتزاع صِرف جدا میکنند. نوع ترکیببندی در اغلب آثار معتبر از همنشینی خطوط عمومی و افقی شکل میگیرد، اما در این تابلو خط افقی در پایین، حس سکون را ایجاد میکند که به واسطه خط مورب بالا جنبش و حرکت را به تابلو بازمیگرداند. کلاغها بر روی همین خط مورب رو به بالا نشستهاند و میان زنده بودن آنها و حس حرکت خط، معنایی تمثیلی ایجاد میشود که حضور زندگی در پس حس ملالآمیز، تهی و در خود فرورفته را نوید میدهد. حاشیه زردرنگ پایین، در آخرین مرحله و بر روی رنگ زمینه تیره نشسته که گویی به نوعی بر ضرباهنگ شکلگیری اثر پایان بخشیده است؛ پایانی که تنها در زبان نمادین رنگ معنا مییابد. شاید روزنهای برای تنفس، شاید امیدی به پایان یافتن زمستان که دیگر صدای کلاغها در آن به گوش نرسد.