کوروش گلناری در مجموعه سردیس زنان، مسئله جنسیت را از زاویهای شرقی و شاعرانه مورد واکاوی قرار داده و تلاش دارد شرم و حیای سنتی را در نگرش به زن به عنوان الهه باروری و عنصر حیات نمایش دهد. این مجموعه بازگوکننده تمام ناگفتههایی است که در تمدنهای باستانی پیرامون الهه مادری شکل گرفته و در پشت نقاب کهنالگوی زایش پنهان شده است. اصل خلاقه عالم بسان عنصری زاینده در هزار پوشش فرو رفته است. عدم نمایان ساختن هر گونه عنصر هویتساز اعم از چشم، بینی و دهان خبر از سکوت و سکونی هزارساله میدهد که این کهنالگو را در ابهام قرار داده است.
با این حال هنرمند در پرداخت فرمی پیکره بر انگارههای شرقی تأکید ورزیده است. با آنکه ساخت سردیس به واسطه تقلیلگرایی و فرایند خلاصه کردن به سمت مینیمالیسم تصویری پیش میرود، اما استفاده نمادین از برخی تمثیلها موجودیت خاستگاه اثر را تعیین میکند. وجود تاج و فرم گیسوان اشاره به درباری بودن سوژه دارد. قرارگیری گلی بزرگ روی صورت سردیس که تمام اجزای دماغ و دهان را پوشانده و چشمان بسته زن نوعی مستوری و سکوت را به نمایش میگذارد؛ زنی زیبا که در اندرونی محصور شده است.