مجسمههای فلزی ژازه تباتبایی از شهرتی جهانی برخوردارند و در عین حال از اولین آثار مجسمهسازی مدرن ایرانی هستند که با استفاده از مواد حاضر-آماده[۱] شکل گرفتهاند. در فرایند خلق این مجسمهها تباتبایی قطعات اسقاطی و مستعمل ماشینهای صنعتی را جدا کرده و در سرهمبندی جدید آنها، موجودیت ماشینی این قطعات را تغییری هنرمندانه میدهد. چرخ دنده، فنر، میل لنگ، پیچ و مهره در کنار هم مینشیند اما این بار نه به پیروی از الگوهای از پیش تعیین شده مهندسی، بلکه در همنشینی خلاقانه انسانواری که انسانی هنرمند به آنها میدهد و آدمآهنیهای تازهای خلق میکند که «آدم-نه» لقب دارند. این پرهیز از کلیشهها چه در نقش یک ماشین از پیش طراحی شده و چه سبکهای رایج هنری و ادبی در تمام زندگی ژازه قابل پیگیری است. او در استفاده از دستور زبان فارسی نیز مبدع بود، نامش را از علی به ژازه تغییر داد و بدین طریق به جنسیتِ از پیش تعیین شده نامش برای همیشه پایان بخشید. فامیلش طباطبایی را با «ت» دونقطه نوشت و به فرهنگ املا و غلطنویسی ریشههای عربی پشت کرد. او دلبسته فرهنگ عامه بود. همین موضوع باعث شد در هر زمینه هنری رویکرد پاپ به ابژه هنری داشته باشد و ذهنیت هنرمندانه را به زبان مردم کوچه و بازار ترجمه کند. عروسکهای فلزی او گرچه از ماده خشک و صنعتی دوران مدرن ساخته شدهاند، اما همان سادهگرایی و شوخطبعی فرهنگ کوچه و بازار را بازتاب میدهند. در واقع فعالیت هنرمند در بریدن، ترکیب قطعات پیچ و مهره با خالجوشهای ماهرانه، تندیسی را شکل میدهد که بیش از آنکه صنعتی و مدرن باشد، بدوی و ابتدایی است. به همین دلیل مجسمههای ژازه کهنه مینمایند و در التقاطی معنادار تداعی فرمهای چشمآشنا از هنری قابل فهم را شکل میبخشند. گویی بیننده در مقابل یک توتم باستانی ایستاده و به سمبلهای مردمان ادوار گذشته مینگرد.
ساخت مجسمه با قطعات اسقاطی ماشین ابداع ژازه نیست. پیش از او هنرمند اسپانیایی خولیو گونزالس و هنرمند سوییسی ژان تنگلی این کار را کرده بود و تباتبایی نیز با آثار آنها آشنایی داشت، اما برخورد ژازه با این قطعات متفاوت است. مجسمههای گونزالس از سادگی و رویکردی مینیمالیستی برخوردارند که در کارهای ژازه وجود ندارد. ژازه در ساخت مجسمهها به کوچکترین جزییات دقت میکند، برای پیکره جنسیت قائل میشود؛ از ورق لباس میسازد. یک قفل نقش کیف دستی را بازی میکند و یک فنرِ دیسک همچون چین یقه لباسی فاخر بر گردن مجسمه مینشیند. این دقت وسواسگونه در انتخاب قطعات برای ساخت جزییات پیکره، آنقدر دقیق و ظریف است که هر جزء را دچار دگردیسی خلاقانهای میکند. گویی در دنیای تباتبایی هر چیز بازمعنا میشود و موجودیت تازه خود را در ارتباطی برآمده از تخیل هنرمند با دیگر اجزا مییابد.