نقاشیهای کمینهگرای شباهنگی، تجسم طبیعتی بکر و دستنخورده از سرزمین مادری است که دیرزمانی در همهمه زندگی پرتلاطم معاصر فراموش شده است. وی که تحصیلات خود را در دانشگاه سن خوزه ایالت کالیفرنیا به پایان برده، قریب سی سال، به خلق مناظری باز و وسیع از تپهها و کویرهای ایران در رنگهای متنوع پرداخته و با استمراری ستودنی، این آثار را به یکی از شناختهشدهترین نمونههای نقاشی معاصر ایران بدل کرده است. ترکیبی به غایت خلاصه شده، با خطوط منحنی که به منتهای سادگی رسیدهاند، تمام برداشت او از روح طبیعت است؛ طبیعتی که از یک مراقبه و تمرکز به وجود آمده و ماحصل یکی شدن روح هنرمند با هستی جاری در طبیعت است. با آن که شباهنگی دلبسته طبیعت است، اما رنگ و سطوح تخت آثارش او را از نقاشان طبیعتپرداز جدا میکند و با اتصال به فضای گرافیک، پرده نقاشی را به عالم تصویرگری مدرن میکشاند. او درباره ارتباط گرافیک و نقاشیهایش میگوید: «من مسئله ساده اندیشیدن، ساده کردن و تخیل کردن را ویژگی اساسی گرافیک میدانم، کار من به علت همین ویژگیها وجه اشتراکی با گرافیک دارد»[۱]. سکوت، خلوتی و آرامش در این اثر شاخص شباهنگی موج میزند. تصویری خالی از هر جنبنده و حضور انسانی که ذهن را به دورانی روشن و سرشار از امید میبرد. منحنیهایی قاطع، از تپههای مخملی، با درختانی در منتهای سادگی و آسمانی ژرف، گویای سرزمینی غرق در سکوت است که در کشاکش تاریخ پراضطراب و پرالتهاب ایران زمین گم شده و این بار، نقاشی از عصر آشنای امروز، آن سکوت مطلق را عینیتی نو میبخشد که همچون یک شعر ناب تصویری است. هرچند این گسترههای رنگین، خالی از هر جنبندهای تصویر شده، اما گستره دشت چون تن انسان است و حس سرزندگیاش را میتوان چون خونی دانست که در زیر پوست آن جریان دارد. مرتضی ممیز، طراح گرافیک برجسته ایران، درباره آثار شباهنگی نوشته است: «نقاشیهای جلال شباهنگی آن بخش گمشده از نقاشی معاصر ایران است که تماشاگر ایرانی را به آسانی همراه خود از دوران طبیعتسازی به فضا و ذهنیت مدرن امروز دنیا میکشاند، بدون آن که تماشاگر طی چنین سفری احساس بیگانگی کند و در فضای مدرن امروز نقاشی دنیا معلق بماند. نقاشیهای او، به افسانه میمانند. بسان قصههای کودکی است که همه چیز در آنها زیباست و رنگها چه روشن چه تیره، چه سرد و چه گرم، همه شیرین و دلکش هستند و یادآوری آنها ما را به غم مطبوعی میبرند. شباهنگی عیناً خودش را میکشد. خودش را که انسانی است گوشهگیر اما پرتلاش، زنده و با ذهنیتی باز و امروزی که بدون تکلف و تنها با صفا و فروتنی زندگی سادهای میکند». دوسالانه هنر گرافیک ایران، ۱۳۸۱. ممیز، مرتضی، مجله کلک، شمارههای ۵۸ و ۵۹، دی و بهمن ۱۳۷۳.