گلناز فتحی از جمله هنرمندان نقاشیخط است که نگاه خاص خود به تایپوگرافی را از دل سالها ممارست در سنت خوشنویسی فارسی به دست آورده است. با این حال عشق به فرم و انحناء در خط و نگارش فارسی، او را به وادی نقاشی و بهرهوری از خط به عنوان عنصری که میتواند صرفاً از برای دیده شدن و نه خوانده شدن نگارش شود، کشاند.
در تمامی نقاشیخطهایی که فتحی تاکنون انجام داده، نوعی حس مراقبه با خط و نوشتار دیده میشود. گویی هنرمند در خلسهای فرو رفته و در جدایی از عالم معنا خطوط را به صورت اورادی بر صفحه بوم مینشاند. این نگارش خطوط، همان هیچ چیز نوشتن است و در این خطورزی، خوانش از خط جدا شده و فرم به مثابه امر ناخوانا عیان میشود.
در تابلوی پیشرو نگارش خطوط در جاگیری کنار یکدیگر، فرم بتهجقه را شکل میدهند که یکی از نشانههای هنر ایرانی اسلامی و نمادی از سرو، ایستایی و جاودانگی است. این چینش ریتمیک بتهجقههای مثناشده در کنار یکدیگر، به واسطه سطح سیاه در بالای تابلو به تعادل میرسد. نوع رنگگذاری سطوح، لکه قرمز بر سطح سیاه و بیرونزدگی رنگها که به واسطه شرههای آنها تشدید میشود، بر بیان اکسپرسیونیستی نقاشی میافزاید. انرژی مستتر در پس خطوط و سطوح به واسطه خلوص رنگ زرد زمینه تشدید میشود. گویی همه چیز در یک آن، در لحظهای خاص و در جدایی از زمین و زمان شکل گرفته و جاودانه میشود و در این میان آنچه به خطوط معنا میدهد نه خوانش که جدایی از مفهوم زبانی است. گلناز فتحی در این باره میگوید: «من عاشق فرم خط هستم و با دیدن هر فرم خطی اعم از لاتین، ژاپنی، چینی و… منقلب میشوم. مفهوم آخرین چیزی است که من میخواهم».