حیوانات، اشیا روزمره، اسباب بازی ها موتیف های دکوراتیو پیرامون ما در بسیاری از ترکیب بندی های من حضور دارند.
آن ها مثل «افعالی» در «مُعماهای تصویری» من مطابق با روایتی که در حال نقل شدن است «صـرف» می شوند. گاه به عنوان سوژه ی اصلی و گاهی به عنوان عنصر راهنما و هدایت کننده، دیگر فرم ها را به هم متصل می کنند. هر چند خلوص تصویری آن ها زیرلایه های رنگی پنهان و در مرز بندی ها ادغام میشوند، با این حال نمیشود از حضور آن ها چشم پوشی کنیم. این خصوصیت مخاطب را بیشتر به جستجو وا می دارد و بر نقش استعاری و تلقین کنندهی آن میافزاید.
نقاشی های من بازیگوش اند و مسیرآزاد خود را دنبال میکنند و هیچ محدودیتی آن ها را دربازنمایی های ارگانیک طبیعت محصور نمیکند. هندسه همچون اسباب بازی لگوی کودکان می خواهد به آن ها استحکام ببخشد. خطوط سیالی که بین لایه هایی روی هم گذاشته شده قرار دارند، به این بهم آمیختگی وجه ریتمیکی می دهند.
در این نقاشیها، ترکیب بندی سعی دارد نوعی مرزبندی متفاوت بین اجزای خود ایجاد کند. مرز بندیهایی که پلان های تصویری را همان قدر میشکند که فاصله گذاری یک برگ گل و پرسوناژ را، به این معنی که هر شکل درپروسه کار مرزهای خود را برای پذیرش و جذب در دیگراشکال را باز نگه می دارد تا به این ترتیب کل کادر در موقعیت اتفاق کنترل شده قرار گیرد.
کارل اپل(Karel Appel) این موضوع را اینگونه توصیف می کند: «من مرزهای جداگانه ای بین پرنده، گربه و ببر نمی خواهم. من حیوانی را به عنوان گربه شروع می کنم و سپس یک پرنده می شود. ولی به نظر من باز هم زیادی گویاست. همچنان به ابهام در کار اصرار می ورزم و نتیجه یک پرندهی ببرسان می شود. من هر محدودیتی را رد می کنم.»