حسین زندهرودی با رویکردی متفاوت به سنت خوشنویسی از خط، حروف و کلمات به عنوان شالوده اصلی آثارش بهره میبرد و آنها را در بستری کاملاً مدرن بازتولید میکند. او سالها در غرب زندگی کرده و زیباییشناسی عصر مدرنیته را عمیقاً شناخته و توانسته آن را با والاترین مفاهیم سنتی شرقی پیوند زند.
مهمترین اصل در نقاشیهای او «تکرار» است. تکرار در گفتار و نوشتار، معنا را از ذهن دور کرده و توجه را به فرم معطوف میسازد. فرم در خوشنویسی ایرانی اسلامی همیشه در خدمت معنا به کار گرفته شده و بعد زیباشناختی آن پنهان مانده، اما زندهرودی با خلاقیت آن را آشکار میسازد. کلمات در اغلب آثار وی به عمد ناخوانا هستند که خود سبب نوعی آشناییزدایی در مخاطب گردیده و او را به دیدن زیباییهای فرمی حروف دعوت میکند.
در اثر حاضر قبل از هرچیز نوارهای رنگی بالا و پایین در تضاد با درهم تنیدگی فرمهای سیاه در پسزمینه خودنمایی میکنند. کلمات و حروف پسزمینه قابل تشخیص نیستند و اثر به غایت رنگین و درخشان است. قرار گرفتن رنگهای زنده در بالا و پایین و سیاه و سفیدهایی که در میان رنگها درهم تنیده و فضای مثبت و منفی زمینه را تشکیل دادهاند، سبب درخشندگی هرچه بیشتر اثر شده است. خطوط پهن و باریک نیز در کل اثر در چرخش و گردش است. هیاهویی برپاست! در نوار رنگی بالا و پایین تنها حرف «هـ» با رنگهای مختلف تکرار میشود، اما هر یک با دیگری متفاوت است. گویی هر کدام شخصیتی مستقل دارد و ابراز وجود میکند. نقاش با آگاهی از قابلیت فرم حروف و شناخت زیبایی مستتر در آن، بیآنکه خود را درگیر معنا و مفهوم کند، به هر یک جان بخشیده و در تصویر نشانده است. حتی نحوه قرارگیری هریک به گونهای است که یک خط کاملاً صاف و مستقیم را تشکیل نمیدهند و با طنازی و شیطنت در کنار هم نشستهاند. این «هـ» که به «هـ» دوچشم معروف است، پتانسیلهای فرمی زیادی دارد. چنانکه از نامش پیداست دارای دو چشم است و این دو چشم در کار نقاش به شخصیتبخشی بدان بسیار مؤثر بوده است. همچنین پیچ و تابی در دوایر آن است که علاوه بر زیبایی منحصر بهفرد و بصریاش در پیوند آن با دیگر حروف و ایجاد فضاهای مثبت و منفی نیز تأثیر بسزایی دارد. زندهرودی با شناخت همین قابلیتها بر قدرت یک حرف تأکید کرده و زیباییهای پنهان آن را به خدمت بیان هنری خود میگیرد.