دغدغه اصلی زندهرودی کشف ارزشها و ظرفیتهای حروف فارسی، در شکلآفرینی تازهای از هنر بصری است. در تابلوهای وی، حروف و کلمات فارسی در هم تنیده میشوند و با پیچ وتاب خوردن در یکدیگر، وحدتی از کثرت را آشکار میکنند که در نهایت، انباشتی خیرهکننده از فرم را رقم میزند. هرچند در نگاه نخست، آثار زندهرودی همیشه پلی با هنر خطاطی برقرار میسازد، اما آثار وی بیش از آن که خطاطی باشد، دلبسته تجسم فضایی نقاشانهاند. هنرمند با بزرگ و کوچک کردن حروف، امکانات شکلی کلمه را به چالش میکشد و از خط امری کاملاً شخصی میآفریند که مرزهایی نو را برای ادراک بصری رقم میزنند. با تأکید بر ساختارهای فیگوراتیو حروف، آنها را از معنای شناخته شده دور کرده و با دگرگونی ارزشهای خط و خطاطی در هنر ایرانی، موجب گسترش بُعد زیباییشناختی کلمات میگردد و آنها را به سوی مفهوم کلی سوق میدهد که عرصهای جدید و کاملاً شخصی است. از همین رو تلاش برای خوانش کلمات در آثار نقاشی زندهرودی، کاری عبث است. ناخوانا بودن، خود امری مهم در دیدگاه و تفکر هنرمند است و تلاش وی را برای جدایی حروف، از نسخ خطی و هنر کتابت به نمایش میگذارد. ژان کلودکاریر، هنرشناس فرانسوی درباره آثار وی میگوید: «گام نهادن در آثار زندهرودی، به معنای ترک اشکال و محیطی است که به طور معمول در آن زندگی میکنیم». اثر حاضر یکی از برجستهترین آثار زندهرودی در دهه ۵۰ شمسی است که تجسم انگارههای ذهنی هنرمند را به خوبی بیان میدارد. تصویر، از چند گستره رنگی افقی شکل گرفته که با کلمات و حروفِ ریز و درشت، انباشته شده است. استفاده خلاق از قابلیتهای پیچ و خم حروف و کلمات، به عنوان عنصری مدرن و گرافیکی در اثر دیده میشود و در کنار ریتم حاصل، احساسی از عمق را به خوبی القاء میکند. چشم به آرامی در عمق صفحه فرو میرود و جهانی ناآشنا در گستره چشم مخاطب، آشکار میشود. متن به عمد ناخوانا است و رها از محدودیتهای زبانی. حروف به این ترتیب وارد عرصهای تأثیرگذار و جهانشمول میشوند که قابلیتهایی نو را در اندیشههای زبانی مطرح میکند. زندهرودی در آفرینش فضاهای پُر، از سنتهای تصویرگری درهنر ایرانی تاثیرپذیرفته است. استفاده از فضاهای متراکم، به عنوان یک اصل در هنر ایرانی، در عرصههای مختلف مانند نقاشی دیواری، قالیبافی، تزیینات کاشیکاری ابنیه معماری قابل مشاهده است. به همین سبب آثار وی، از جمله اثر حاضر، همواره از چگالی بالای بصری برخوردارند. ویژگی منحصر به فرد دیگری که اثر حاضر را پیوندی نو با ایران میبخشد، بهکارگیری هوشمندانه رنگ است. سه رنگ سبز، سفید و سرخ، یادآور پرچم ایران، در میانه تصویر به اهتزاز درآمده و آبی لاجوردی، یادآور آبی اقیانوس، که این پرچم سه رنگ را از بالا و پایین، در میان گرفته، شاید نمودی از دریای خزر و خلیج فارس باشد. تابلوی حاضر به همراه نمونههای دیگر این مجموعه که در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی خلق شدهاند، نشانگر تغییری خاص در آثار زندهرودی است که به موجب آن از فرمهای تکراری، یک اندازه و شلوغ آثار قبلی کاسته شده و از سوی دیگر با استفاده از حروف کوچک و بزرگ، تمرکز بیشتری بر قابلیتهای حروف دارد. تمامی این موارد، در کنار کاربست رنگهای غنی و پرجنب و جوش، بافت جسورانه و استفاده استادانه از تعادل و ترکیب سبب میشود این اثر به یکی از مهمترین نمونههای آثار زندهرودی بدل گردد و بتواند در حراج بونامز آوریل ۲۰۱۵، با استقبالی بینظیر مواجه شده و در نهایت به قیمت ۹۸۵۰۰ پوند به فروش رسد. حسین زندهرودی از جمله هنرمندان ایرانی است که همیشه بازارهای هنری از آثار کمنظیر و جسورانهاش، استقبالی بینظیر داشتهاند. به عنوان نمونه در چهارمین حراج کریستیز، تابلویی از وی به مبلغ ۱,۶۰۰,۰۰۰ دلار فروخته شد و رکورد گرانترین تابلوی نقاشی مدرن ایران را از آن خود کرد.