پرنده از نقشمایههای همیشگی آثار بهمن محصص است و از فضای ذهنی او جدا نمیشود. اولین پرندهها در طراحیها و نقاشیهای او ظاهر شده و با دوستی عمیق و ازلی محصص با نیما یوشیج پیوندی تنگاتنگ داشتند. جغد، مرغ ماهیخوار، کلاغ، عقاب، قو و یا فرم پرنده به طور عام، در مجسمههای او نیز به شکلهای مختلف تکرار شدهاند.
مجسمههای پرنده محصص، تفاوتی با انسانها، ماهیها، موجوادت اساطیری و طبیعتبیجانهایش ندارند؛ همگی حجمی درهمپیچیده و سنگین هستند. او به نحوی از ماده برنز استفاده میکرد که به تمامی، سنگینی و سختی خود را در حجمها نشان دهد. نکته مهم و تراژیک آن است که پرندههای محصص، پر پرواز ندارند. با وجود پاهای نازک و یا گاه گردنهای برافراشته یا بالهای گشوده، به پایه خود میخکوب شدهاند.
پرنده نمادی از اصالت، غرور، مهاجرت و یا گذر از مرزهاست و محصص در نقاشیهایش گاه آنها را در کنار ساحلی نشان میدهد و یا در مجسمههایش چون اثر حاضر میتوان مسیر نگاه پرنده را تا سمت افق آن سوی ساحل دنبال کرد، اما پرندههای او گویی شکل متجسد شده این شعر نیما هستند: «نه چشمها گشاده از او، بال از او نه وا / سر تا به پای، خشکی با جای و بیتکان / منقارهایش آتش، پرهای او طلا / شکل از مجسمه به نظر مینماید آن / وین مرغ دیگر، آنکه همه کارش خواندن است / از پای تا به سر همه میلرزد او به تن / نه رغبتش به سایه آن کاج ماندن است / نه طاقتش به رَستن از آن جای دلشکن»[۱].
بهمن محصص که مدت طولانی از عمر خود را بیرون از ایران گذراند، هنرمندی بود صاحب یک شیوه، یک صدا، که هم به شدت ایرانی بود و هم اروپایی. در آثار محصص بارزترین نشانه مدرنیته فرهنگی او دیده میشود. به اعتقاد جوزپه سلواجی، منتقد برجسته ایتالیایی؛ «میتوان هرچه را پیشتر دربارهاش به مثابه آفریننده گفته شده، تکرار کرد و باز هر بار به جلوه جدیدی از شخصیتش رسید»[۲]. نمیتوان تصمیم گرفت که محصص را اول باید مجسمهساز خطاب کرد یا نقاش یا مترجم یا کارگردان؛ همه به یک اندازه توصیف محصصاند. او نمونه مشخصی از یک شخصیت روشنفکر ایرانی بود.
[۱] . از شعر «مرغ مجسمه»، نیما یوشیج، دی ۱۳۱۸.
[۲] . سلواجی، جوزپه؛ بهمن محصص؛ ایتالیا، ۱۳۵۵.