جمعیت انسانهای درهم فشرده که با واقعگرایی صادقانه و کمی چاشنی اغراقهای اکسپرسیونیستی به مخاطب خیره شدهاند، مضمون اغلب آثار دوران اخیر احمد مرشدلو را تشکیل میدهد. هنرمند با انتخاب و بهکارگیری آگاهانه پردههای مختلف خاکستری که از انباشت خطوط نازک خودکار بر روی هم پدید آمده، توانسته به بیان خاصی از درونگرایی ریاضتگونه دست یابد. درونمایه این فیگورها، دغدغههای اجتماعی حاصل از تعارضات سنت و مدرنیته در جامعه امروز ایران است. زنان و مردان مختلف با پوششی عاری از هر نوع ایدهآلیسم زیباشناسانه، واضح و صریح در کنار هم ایستادهاند و موجودیت خود را بیپرده ابراز میکنند. فضای نفوذناپذیر جمعیت حاضر در تابلو گویای فشار، استرس و خفقان موجود در جامعه صنعتی و بیروح امروز است که مفری برای دلخوشیهای شاعرانه در آن به جا نمانده است. این موضوع به واسطه عدم استفاده از رنگ تشدید میشود؛ به عبارت دیگر استفاده از خودکار به عنوان وسیلهای برای نوشتار و نه نقاشی، تابلوها را از نقاشی صِرف دور میکند و در مرز میان طراحی و نوشتار معلق نگه میدارد. گویی چیزی در بطن خطوط متراکم نوشته شده که خوانشی نوین را میطلبد و به مدد همین قابلیت هنرمند توانسته فارغ از دغدغههای تکنیکی و کاربست رنگ و اجرا، برخوردی آزادانهتر با سوژه داشته باشد. با آنکه تابلو از ازدحام اغراقآمیز انسانها شکل گرفته، اما دیالوگ و ارتباطی میان آنها دیده نمیشود؛ گویی انسانهای حاضر در تابلو در عین با هم بودن، تنها، بیکس، مات و مبهوتاند و در خودفرورفتگی امروزین بشر را به نمایشی بصری ترجمه کردهاند.
نکتهی حائز اهمیت در تابلوی پیشرو انتخاب کمپوزیسیون یکسان در هر یک از پنج لت است که بر بیان مفهومی اثر میافزاید. در خفقان جاری در تابلوها، نقش زنان پررنگ و قابل تأمل است. سوژه مرکزی در سه تابلو از پنج تابلو زنی است که در میان اثر محکم و باصلابت ایستاده و به مخاطب خیره شده است. کمپوزیسیون تنگ و نفسگیر، ذهن مخاطب را به سوی فضاهای وهمگرا سوق میدهد. در عین حال نوعی خامدستی تعمدی و بیاعتنایی به ملاحضات زیباشناسانه در طراحیها دیده میشود که کاراکترها را از ایدهآلگرایی کلاسیک دور کرده و به فضای تجربهشده هرروزه نزدیک میکند. انسانهای حاضر در تابلوهای مرشدلو هیچگونه ترسی از قضاوت شدن ندارند و تنها موجودیت خود را تکرار میکنند.