تهران،
ظفر، خیابان ناجی، خیابان فرزان، کوچه نوربخش، بلوار مینای شرقی، پلاک42
25 اردیبهشت14 May - 5 خرداد 139525 May 2016
از ژان ژنه آموختم که هنر عرصهی پژوهش وتجربه مرارت است.
عرصهی هنر برای من، عرصهی پژوهش است که در آن با دور نگه داشتن خود از جریان اصلی هنر و شهرت و بازار، ریشههای بینش و نگاه خود را محکم مینمایم. بدین ترتیب مهمترین هدف این نمایش ایجاد امکان گفتوگو و به اشتراک گذاشتن ایدهها با مخاطبینم خواهد بود.
آثار ارائه شده در این نمایش، بخش دوم از سه گانهای با موضوع کلی طبیعت و متمرکز بر جریان رومانتیسیسم است. در مجموعه اول که اغلب در نمایشهای گروهی ارائه داده شد، بیشتر انرژی خود را صرف مطالعه آثار ویلیام ترنر و پیوند آن با مسائل اجتماعی و سیاسی روز کرده بودم.
در مجموعه حاضر، با مطالعهی آثار فردریش و مجموعهی طبیعتهای گرهارد ریشتر در جستوجوی پاسخی برای این سوال هستم که چه عنصری در طبیعت وجود دارد که از هنرمندی مهم در قرن نوزده تا یکی از مهمترین هنرمندان معاصر دنیا چنین مستقیم و بی واسطه به سراغ آن می روند؟ و اینکه جایگاه نگاه عموما از بالای فردریش تا نگاه هراسآلود و از پایین ریشتر در مواجهه با طبیعت چگونه متعین میشود و اختلاف پرسپکتیو نگاه در منظرهسازی غربی بر چه بنیانهایی استوار است؟ در نهایت اینکه وجود انسان در آثار فردریش و بالعکس آن در آثار ریشتر بر چه منطقی استوار است؟
بدیهیست که نزدیکی و خوانش این آثار تاثیرات گاها بیواسطهای بر کارهایم نهاده که سعی کردهام از طریق تجربه تکنیکی، خود را به تجربهی آنها نزدیک نمایم. چرا که معتقدم تنها راه پژوهش واقعی سهیم شدن در تجربه سوژهی مورد مطالعه است.
در نهایت با در آمیختن این نکات با ایدهی خودم این مجموعه را آماده نمایش کردم. ایده ی کلی به اختصار و شامل بررسی روابط زیبایی در تصویر و امکان تجربهی واقعی آن در زندگی روزمره بود و نگاهم به طبیعتی بود که هم بینهایت زیباست و هم بینهایت خشن. چیزی شبیه همین زندگیای که هر روز آن را نفس می کشیم. چیزی میان این و آن. چیزی بین بودن و امکان تجربهی نبودن…
در مجموعهی بعدی که آخرین بخش این سه گانه خواهد بود افقهای دیگری از طبیعت را در نظر دارم که با زندگی روزمره و فرهنگ در آمیخته خواهند بود.
میلاد جهانگیری
عرصهی هنر برای من، عرصهی پژوهش است که در آن با دور نگه داشتن خود از جریان اصلی هنر و شهرت و بازار، ریشههای بینش و نگاه خود را محکم مینمایم. بدین ترتیب مهمترین هدف این نمایش ایجاد امکان گفتوگو و به اشتراک گذاشتن ایدهها با مخاطبینم خواهد بود.
آثار ارائه شده در این نمایش، بخش دوم از سه گانهای با موضوع کلی طبیعت و متمرکز بر جریان رومانتیسیسم است. در مجموعه اول که اغلب در نمایشهای گروهی ارائه داده شد، بیشتر انرژی خود را صرف مطالعه آثار ویلیام ترنر و پیوند آن با مسائل اجتماعی و سیاسی روز کرده بودم.
در مجموعه حاضر، با مطالعهی آثار فردریش و مجموعهی طبیعتهای گرهارد ریشتر در جستوجوی پاسخی برای این سوال هستم که چه عنصری در طبیعت وجود دارد که از هنرمندی مهم در قرن نوزده تا یکی از مهمترین هنرمندان معاصر دنیا چنین مستقیم و بی واسطه به سراغ آن می روند؟ و اینکه جایگاه نگاه عموما از بالای فردریش تا نگاه هراسآلود و از پایین ریشتر در مواجهه با طبیعت چگونه متعین میشود و اختلاف پرسپکتیو نگاه در منظرهسازی غربی بر چه بنیانهایی استوار است؟ در نهایت اینکه وجود انسان در آثار فردریش و بالعکس آن در آثار ریشتر بر چه منطقی استوار است؟
بدیهیست که نزدیکی و خوانش این آثار تاثیرات گاها بیواسطهای بر کارهایم نهاده که سعی کردهام از طریق تجربه تکنیکی، خود را به تجربهی آنها نزدیک نمایم. چرا که معتقدم تنها راه پژوهش واقعی سهیم شدن در تجربه سوژهی مورد مطالعه است.
در نهایت با در آمیختن این نکات با ایدهی خودم این مجموعه را آماده نمایش کردم. ایده ی کلی به اختصار و شامل بررسی روابط زیبایی در تصویر و امکان تجربهی واقعی آن در زندگی روزمره بود و نگاهم به طبیعتی بود که هم بینهایت زیباست و هم بینهایت خشن. چیزی شبیه همین زندگیای که هر روز آن را نفس می کشیم. چیزی میان این و آن. چیزی بین بودن و امکان تجربهی نبودن…
در مجموعهی بعدی که آخرین بخش این سه گانه خواهد بود افقهای دیگری از طبیعت را در نظر دارم که با زندگی روزمره و فرهنگ در آمیخته خواهند بود.
میلاد جهانگیری