تهران،
میدان هفت تیر، مفتح جنوبى، بن بست شیرودى پلاک ۲۵
10 بهمن30 January - 21 بهمن 139310 February 2015
تا آنجا که جوانترین فرد به یاد دارد، همیشه خانواده ای از خرگوشها بودند که در نزدیکی دسته ای از گرگان زندگی میکردند. گرگان روزی اعلان کردند که روال زندگی خرگوش ها را نمیپسندند. (گرگها شیفته روال زندگی خودشان بودند، چون اعتقاد داشتند که راه زندگی آن ها تنها راه زندگی است)، شبی چند گرگ در زلزله ای از بین رفتند و گناه این مطلب برگردن خرگوشها گذاشته شد. چون همه می دانند که خرگوش ها با پاهای عقبی خود به زمین میکوبند و باعث زلزله میشوند. شب دیگری گرگ دیگری را برق گرفت و گناه این مطلب هم به گردن خرگوشها گذاشته شد، چون همه می دانند که کاهوخوران رعد و برق ایجاد میکنند. گرگها تهدید کردند که اگر خرگوشها آرام نگیرند آنها را متمدن خواهند کرد و خرگوش ها تصمیم گرفتند که به جزیره ای متروک فرار کنند اما سایر جانوران که در فواصل بعید زندگی میکردند گفتند فرار شرم آور است. گفتند: شما باید همین جا بمانید و شجاع باشید. این دنیا برای فراریان ساخته نشده است. اگر گرگان به شما حمله کنند به احتمال قوی، ما به دفاع از شما خواهیم آمد؛ به این ترتیب خرگوش ها در جوار گرگها زندگی کردند و روزی سیل وحشتناکی آمد که عده کثیری از گرگان را غرق کرد، چون همه می دانند که هویج خوران و درازگوشان موجب سیل میشوند. گرگ ها به خاطر خود خرگوش ها بر آن ها تاختند و محض امنیتشان آنها را در غار تیره و تاری زندانی کردند. وقتی پس از هفته ها خبری از خرگوش ها نیامد سایر جانوران جویای وضع شدند. گرگ ها پاسخ دادند که خرگوش ها خورده شده اند و چون خورده شده اند مسئله کاملا داخلی است، اما سایر جانوران اخطار کردند که اگر چنانچه دلیل قانع کننده ای برای از بین بردن خرگوش ها داده نشود محتمل است که همه جانوران بر علیه گرگها متحد بشوند. بنابراین گرگها دلیل آوردند: "خرگوشها در صدد فرار برآمده بودند و همه می دانند که این دنیا برای فراریان ساخته نشده است."
جیمز تربر