اثر حاضر به دلیل برجستگی حروف، ملهم از کتیبههای حجاریشده در معماری اسلامی است. با این فرق اساسی که جنس آن یونولیت است؛ مادهای سبک و شکننده که به یاری رنگماده روغنی و مواد پایدارکننده، مقاوم شده است.
مافی در این مجموعه آثارش با استفاده از یونولیت و برش دادن حروف و کلمات ترکیببندیهای زیادی از اشعار ساخت.
مافی در مصاحبهای میگوید: «حقیقت این است که صرفاً به دلیل علاقه بینهایتی که به خط و نوشتهها و گچبریهای مساجد داشتم به این راه کشیده شدم. یادم هست وقتی که به مساجد و مقبرهها و بعضی بناهای تاریخی میرفتم، ساعتها محو تماشای کاشیکاریها، گچبریها و سایر نقوش تزیینی میشدم و کمکم به فکر افتادم که در این زمینه فعالیت بیشتری بکنم. کارهای من عموماً مسطح و صاف بودند و میتوانم بگویم دنبالهروی مکتب سیاهمشق بودند، اما بعدها با برداشتهای آگاهانه و متأثر شدن از کاشیکاریها و گچبریها و نقوش تزیینی مساجد و مقبرهها و بناهای باستانی تصمیم گرفتم که تغییری در کارهایم بدهم که این تغییرات به صورت برجسته شدن خطوط و دخل و تصرفهای دیگری در کارهایم متجلی شدند»
[۱].
جاسازی حروف و کلمات در چارچوبهای هندسی نظیر چارگوش و دایره و لوزی تجربهای است که ریشه در سنت کتیبهنگاری دارد. جاییکه خطاط از توالی مرسوم سطر خارج میشود و به ترتیب یا ترکیبی تن میدهد که ساختار هندسی کادر به او تحمیل کرده است. در اثر حاضر مافی سطح مستطیل را با انبوه حروف و کلمات پر کرده و درست شبیه به یک اثر سیاهمشق بر روی کاغذ، با ظرافتی خیرهکننده حروف و کلمات را از یونولیت برش داده و لایهلایه بر روی هم نشانده است. برای مافی برخلاف بسیاری از هنرمندانی که به شیوه نقاشیخط کار میکنند، فقط فرم و ریتم حروف نیست که اهمیت دارد. معنای کلام نیز در درجه اول اهمیت قرار دارد. از پس این انبوه و فشردگی میتوان بیتی از غزل زیبای حافظ را خواند: «بدین شعر تر شیرین ز شاهنشه عجب دارم / که سر تا پای حافظ را چرا در زر نمیگیرد». نقاش در تمهیدی هوشمندانه، خود به جای «شاهنشه» تمامی کلام حافظ و هنر خود را در لایهای از رنگ طلایی میپوشاند که تا خود قاب اثر نیز ادامه مییابد.
[۱] . مجله امید ایران، ش ۸۶۸، خرداد ۱۳۵۰، ص ۹.