ژازه تباتبایی چند سال پیش از نامگذاری جنبش سقاخانه، از اشکال و نقوش مربوط به هنر و فرهنگ عامیانه ایران بهره برد که نشان از رویکرد فکری پیشرو او داشت. او نقشمایههای موجود در نگارگری ایرانی، سفالینهها و پارچههای قلمکار دوره قاجار را دستمایه کار خود قرار داد. عناصر تصویری در نقاشیهای ژازه معدود و ساده هستند که عمدتاً شامل پیکرههای انسانی، اسبها و گاه پرندگان میشوند. زنان نقاشیهای او عموماً با چشمانی درشت و ابروانی پیوسته یادآور پیکرنگاریهای درباری قاجار هستند. این مضامین در آثار ناصر اویسی و صادق تبریزی نیز بهدفعات مورد استفاده قرار گرفته است.
در اثر حاضر نقاش با درکی عمیق از زیباییشناسی موجود در نگارگری ایرانی، مدرنیته را به سنت پیوند زده است. او یک خیالپرداز تمام و کمال بود. آنچه در این نقاشی تصویر کرده بخشی از فرهنگ توده و آداب و رسوم سرزمینش است.
تابلوی پیشرو نوعی نقاشی واقعگرای مفهومی در میان آثار ژازه است. ترکیببندی عناصر فیگوراتیو و همچنین رنگآمیزی با انتخاب طیف رنگ بنفش در پسزمینه و آبیها و سبزهای کمرمق برای چهرهها، تمهیدی است که عمق را به سود سطح رنگ تضعیف میکند. فرم پیکرهها و فضای پیرامونشان فاقد پرسپکتیو است. در نگاهی کلی شکوه و حساسیتی خاص را در نیروی رنگها و ضربات قلمموی نقاش میتوان دید.