در جهان امروز که مملو از حضور انسانی است، داوود امدادیان به طبیعت پناه میبرد و با حذف و یا کوچک شمردن پیکر آدمی، به تحسین زندگی میپردازد. گیاه در نگاه اساطیری و فرهنگ عامه، همواره گویای رمز آفرینندگی، باروری و حیات ابدی است و امدادیان با نگاهی شاعرانه، به بازآفرینی این مفهوم کهن در بستری تازه و مدرن می پردازد.تابلو پیشرو که به لحاظ محتوا و ساخت از منحصربهفردترین آثار داوود امدادیان است، همین مضمون را بازآفرینی میکند. یک گلدان شمعدانی بر لبه پنجره و نوری گرمابخش که از پشت پنجره به آن میتابد. فضای احساسی صحنه نتیجه تضادهای رنگی است که استادانه بهکار گرفته شدهاند. دو رنگ مکمل سبز و قرمز در کنار تنالیتههای سرد و خاکستری، درخشانتر از همیشه جلوه میکنند. امدادیان به خوبی توانسته از نظر ترکیببندی خطی و رنگی، کاری بینقص را پرداخت کند و تبحر خود را از اشراف به اصول هنر کلاسیک به رخ بکشد. شکستگی خطوط و سطوح با حالتی کوبیستی، اثر را از تجسم امری طبیعتگرا به مرز هنری تخیلی و ذهنیتگرا نزدیک میکند و از واقعگرایی صرف میگریزد.گرچه امدادیان را یک نقاش منظرهپرداز و قابل قیاس با طبیعتگرایان فرانسوی دانستهاند، اما نگاه نافذ این هنرمند ایرانی، نمادگرایانه و برآمده از طنازیهای شرقی است. به ویژه در اثر حاضر که با نمونههای شناختهشده آثار امدادیان بهکلی متفاوت است، گیاه، تمثیلی است از حضور و بیانی استعاری از گذران بودن زندگی. در نگاه هنرمند او، وجود انسان در عرصه زندگی، به مانند گلدان شمعدانی در کنار باغچه حیات است. گرچه شیوه نگاه احساسگرایانه امدادیان، بیشترین شباهت را با رمانتیکهای قرن نوزدهم دارد، اما شاعرانگی او در پرداخت موضوع و نگاه عمیقش به دغدغههای وجودی، برآمده از اندیشههای ژرف عارفانه ایرانی است.