نقاشیهای تأملبرانگیز علیرضا اسپهبد را میتوان خطابههایی بر آلام بشر و مرثیههایی بر سرگذشت انسان امروز دانست. عمق نگاه او با تأثیرپذیری از مسائل روز جامعه، راه به مفهومگرایی حزنانگیزی میبرد. نقاشیهای اسپهبد با ارتقاء مضامین اجتماعی در بطن خود عرصهای نوین از اگزیستانسیالیسم و اضطرابهای فرد در جهان معاصر را شکل میدهند.
وجه دیگری از هنر اسپهبد، ابهام تصویری است. او دغدغههای برآمده از اندیشههای اگزیستانسیالیستی را با هراسهای زندگی روزمره میآمیزد و در بیانی گروتسکوار اما پرمعنا، هنری را شکل میدهد که از دشواری وظیفه آدمی در این میان پرده بر میدارد و تلاش میکند راه رهایی را بر او آشکار کند. از همین رو او را «نقاش آزادی» لقب دادهاند؛ نقاشی که از منطق نظاممند دوره مدرن میگریزد و در جهدی ستودنی بر آرمان معنادار بودن هنر متعهد باقی میماند. این تعهدگرایی سبب میشود تمامی دورههای کاری او در زمینه هنر فیگوراتیو شکل بگیرد و هیچگاه با انتزاع آشتی نکند. خودش در اینباره میگوید: «من این واقعیت را هم چون تعهدی پذیرفتهام که بیتفاوت و خنثی نمانم، که از نقاشی تنها زینت دیوار نسازم و همه تواناییهایم را صرفاً در نمایش توانمندی هدر ندهم»۱.
اثر پیش رو با عنوان «اصل انواع» به کتاب پرآوازه چارلز داروین، دانشمند بریتانیایی اشاره دارد که انقلابی را در زمینه زیستشناسی و نظریه تکامل ایجاد کرد. اما برخورد اسپهبد با موضوع «خاستگاه گونهها»۲ نه از منظری علمی بلکه از دیدگاهی کاملاً اسطورهای صورت پذیرفته است. وجوه سوررئالیستی و نمادگرایانه سبب شده استحالههای فرمی در نهایت، موجوداتی را شکل دهند که هم آشنا و هم ناآشنا هستند. نقاشی تجسم لحظاتی است که گویی کِش میآیند. فضای متافیزیکی حاصل از این تعلیق زمانی، هراسآور نیز هست؛ صورتها هنوز فرم کامل آشنا را به خود نگرفتهاند و به همین دلیل ناشناخته باقی میمانند و هرچه ناشناخته باشد هراسبرانگیز و دلهرهآور نیز هست. ترکیببندی مایل که یکی از ویژگیهای تمامی آثار اسپهبد است، بر این تعلیق فضا میافزاید. همچنین ضربهقلمهای کشیده با رنگهایی که با پرداختی ظریف در هم محو میشوند فضایی غبارآلود را شکل میبخشد که در آن یأس، انزوا و درد با نگاهی عبوس اما پرکنایه بازآفرینی میشود.
نگاه اسپهبد به اسطوره حیات، چیزی برآمده از دوران کهن نیست، بلکه کاملاً ریشه در اندیشههای امروزی دارد. در جهان او اسطوره انسان به عنوان مهمترین آفریده هستی، هنوز جایگاه خاص و آن شأنی را که برازندهاش است نیافته و قبل از زایش کامل، چشم بصیرتش با نیزهای از خودخواهی و تعصب کور شده است. «سر» به عنوان مرکز تفکر در نقاشیهای علیرضا اسپهبد همواره نقشی نمادین بر عهده دارد که گاه در ترکیب با حیوان معنایی استعارهای را شکل میدهد. در این تابلو نیز حضور سه سر بر نیزه به رنج بشری آگاه و اندیشهورز اشاره دارد. رهاورد این تفکر و فهم، چیزی جز درد نخواهد بود؛ همانگونه که احمد شاملو، شاعر مورد علاقه اسپهبد، میگوید:
«صحنه چه میتواند گفت
در هنگامی که
از بازیگر و بازی تهی است…»۳.
۱ . برگزیده نقاشیهای علیرضا اسپهبد، نشر هنر ایران، تهران: ۱۳۷۷.
۲. On the Origin of Species
۳. احمد شاملو، بخشی از شعر «ترجمان فاجعه»