نقاشیخط در گفتگو با محمد احصائی

21 دی 1400
این مصاحبه در سال 1383 توسط حمیدرضا قلیچ‌خانی انجام پذیرفته و در شماره‌ی 71 و 72 مجله‌ی «کتاب ماه هنر» به چاپ رسیده است.

قلیچ‌خانی: استاد ریشه‌ی نقاشیخط را در چه دوره و چه آثاری می‌توان یافت؟

احصائی: معنای این هنر در شکل سنتی خود، دستاوردهای شخصی است که جدای از کاربردهای عملی، هـر اثـرِ خط‌نوشته‌ می‌تواند‌ یک اثر نقاشی باشد. خوشنویسی برای خوشنویس ابتدایی‌ترین کار بوده، پس از آن است که راجع به خود کار صحبت می‌شود.

هنرمند خطاط با هر نوع خطی، اگر چیزی‌ بـه‌ وجـود آورد که عنصر تزیینی یا بیانی خاص باشد، می‌تواند یک اثر نقاشیخط، به حساب آید. اما طراحی‌هایی که با آجر می‌شود یا گچ‌بری‌های دوره‌ی تیموری در مساجد، یا‌ قالی‌ها‌ و وسایل‌ روزمره، این‌ها هـمگی خط نقش‌ است‌ نه‌ نقاشیخط. پس وقتی راجع به این هنر صحبت می‌کنیم، در واقع به تعریف معاصر آن می‌پردازیم؛ یعنی این تعریف معاصر است‌ که‌ نقاشیخط‌ را به وجود آورده است. این تـوضیح نـیز‌ ضـروری‌ است که هر هنرمندی، بـاید تـجربه‌ی خـوشنویسی و خطاطی‌ هم داشته باشد و البته ممکن است یک خطاط، به وجه کامل‌ یک‌ هنرمند‌ نبوده و تنها نویسنده و خوشنویس باشد. اما نـباید اتـهام صـنعتگری به‌ آن زده شود که در این‌جا وجه صنعتگری به تعبیر سـنتی مـا، هنر است و در واقع نقش و هنر را یکی‌ می‌داند‌. زمان‌ معاصر از این تعریف فراتر رفته و نقاشیخط از جنبه‌ی‌ نوشتن به‌ صورت‌ خـوش خـارج مـی‌شود، که زیبایی در پرداختن به موضوع است. اگر این را اکسیر تـلقی‌ کنیم‌، کار‌ اکسیر‌ خورده به نقاشیخط بدل می‌شود.

بنابراین همان‌گونه که می‌بینید، رسیدن به‌ تعریف‌ مشترکی‌ از هـنر بـسیار دشـوار است. به‌ طور خلاصه‌ می‌توان گفت که هنرمند وسیله‌ی بیانی‌اش‌ را‌ اعـم‌ از سـاز، قلم مو و... خودش انتخاب می‌کند و در این‌جا، از قلم و کلمات برای بیان‌ هنر‌ خود سود می‌برد. زیبایی‌نویسی یـکی از ابـعاد کـار بوده و تنها فاکتور به شمار‌ نمی‌رود‌. در‌ نقاشیخط آنچه مهم است اثر هـنری اسـت کـه به آن اکسیر دمیده شده و نه‌ نوشته‌ که توجه‌ کمتری به آن می‌شود.

به نظر مـن نـقاشیخط از خـوشنویسی متمایز‌ است‌. نقاشیخط‌ عنصری است برای بیان یک پیام‌ عمومی که از این پس با آن چـه کـار‌ باید‌ کرد. هر اثر هنری در ارتباطی مستقیم با خالق خود است.

قلیچ‌خانی: آیا‌ در‌ دوره‌ی‌ اخـیر، ایـن هنر مسیر درستی داشته است یا در بند سلیقه‌های شخصی گرفتار آمده و از‌ جریان‌ اصیل‌ خـود بـه دور افتاده است؟

احصائی: در مورد نقاش، پس‌ از‌ طی‌کردن مقدمات، فرض آن است که بتواند نقاشی کند، امـا صـرف تـصویر‌‌کردن‌ و ایجاد تغییرات در آن، نقاشی‌ را‌ به یک‌ اثر‌ هنری‌ تبدیل نمی‌کند. این مـوضوع، یـک مسئله‌ی‌ کلی‌‌ در رابطه با تمامی هنرها و از جمله نقاشیخط بوده و حتی در مورد‌ آثار‌ یک هنرمند شناخته شـده نـیز صادق‌‌ است.

قلیچ‌خانی: در زمینه‌ی نقاشیخط‌، از‌ چه زمانی فعالیت داشته‌اید؟

احصائی: خوشنویس بودم‌ که‌ با این هـنر آشـنا شدم. نمی‌توانم بگویم از چه زمانی شروع شـد، چـرا کـه‌ هنر‌ شروع‌ کردنی نیست. بارقه‌هایی در‌ وجود‌ هـنرمند‌، او را قـلقک‌ می‌دهد‌ و به شور می‌آورد. خوشنویسی‌ به‌ تنهایی‌ من را ارضا نمی‌کرد، گرچه فکر مـی‌کنم، تـا اندازه‌ای خوب می‌نویسم، اما بـه‌ صـراحت‌، فنِ نـوشتن را از هـنرِ نـوشتن‌ جدا‌ می‌کنم و خطاطان‌ و خوشنویسان‌ را‌ نمی‌توانم هـنرمند خـطاب کنم‌، مگر این‌که خوشنویسی‌ هنرمند باشد. از سال‌های دبیرستان خط کار می‌کردم. در آن دوره زیـبانویسی‌ مـسئله‌ای‌ شده بود و این‌ موضوع عاملی بـود‌ که‌ من‌ را‌ قلقلک‌ مـی‌داد کـه با‌ خوشنویسی‌ کارهای دیگری هـم خـلق کنم و هنوز هم‌ برایم ایده‌آل است. چون ابزار کارم کلمات بود، ناخودآگاه‌ بـه‌ سـمت‌ نقاشیخط تمایل یافتم. رشته‌ دانـشگاهی‌ام کـه نـقاشی‌ و گرافیک‌ بود‌ بـه‌ مـددم‌ آمد‌ تا بتوانم آگـاهانه‌تر بـه نقاشیخط بپردازم، البته در زمانی‌ که به عنوان یک خوشنویس معروف شده بودم. با راهـنمایی اسـتادانم نخستین کارهای نقاشیخط من‌ شکل گـرفت و اولیـن‌ تابلوی مـن، قـدیمی‌تـرین تابلوی نقاشیخط است بـا تاریخ 1347 و این زمان شروع‌ نقاشیخط است، حتی کسانی که در مکتب سقاخانه خود را در نقاشیخط سهیم مـی‌دانند، اولیـن کارهایشان‌ از‌ سال‌ 1348 و پس از آن ارائه شد. نام‌گذاری آن هم بـه عـنوان «نـقاشیخط» تـوسط کـریم امامی صورت‌ گـرفت، هـمان‌طور که با دیدن کارهای سقاخانه، نام سقاخانه را بر آن گذاشت‌. عده‌ای‌ معتقدند که نام‌ نقاشیخط از سقاخانه گـرفته شـده، در صـورتی که اگر نقاشیخط همان مکتب سقاخانه بـود دیـگر نـیاز بـه اسـمی‌ دیـگر نداشت‌ و عناصری‌ چون دست بریده، یا سر بریده‌ نیز‌ باید در آن دیده می‌شد. در حالی که نقاشیخط عاری از آن است و در آن تنها ابزار کار، خط است.

اثری از محمد احصایی با عنوان ضیافت، 662,500 دلار، فروخته‌شده در اکتبر 2010 در خانه‌حراج کریستیز

قلبیچ خانی: به نظر شما، کدام‌‌ یک‌ از شـاخه‌های نقاشیخط، مهم‌ترین‌ آن‌ به شمار می‌رود؟

احصائی: شاخه‌هایی کـه‌ وجـود‌ دارد، جنبه‌ی اثر شخصی یا پرداخت اجتماعی آن است تا اثری هنری به وجود می‌آید. اما خطاطی در حوزه‌ی گرافیک که عمکردی اجتماعی پیدا می‌کند، شاخه‌ای است که باید بسیار‌ به‌ آن پرداخـته‌ شـود. زیرا هر اثر گرافیکی‌ای که‌ اجرا می‌شود پیامی است میان اثر و مخاطب که جهت درک اجتماعی‌ کار می‌شود. اصالت و ارزش هر اثر به کوشش و دانـش‌ هـنری خالق‌ آن‌ برمی‌گردد‌. گرافیک بـه زبـان تصویری خط‌نوشته کمک می‌کند تا برای یک ایرانی و حتی خارجی قابل فهم‌ شود‌.‌‌ در‌ واقع باید به کشف زبان تصویری و بصری خط پرداخت، چـرا کـه یکنواختی، منجر‌ به‌ دلزدگـی‌ مـردم و هنرمند می‌شود و این را یک زنگ خطر می‌دانم. تلاش من همواره این بوده است‌ که اثری هنری خلق کنم و نه یک اثر کاربردی. وقتی اثری‌ خلق می‌شود‌، بیننده در همان نخستین‌ نـگاه‌، بـه مقاومت با آن برخاسته و به نقد آن می‌پردازد؛ برای این‌که بتواند با آن ارتباط برقرار کند. اگر چنین ارتباطی به وجود آید، بی‌شک یک اثر هنری خلق شده است.

قلیچ‌خانی: در‌ آثاری که در سال‌های اخـیر از شـما دیده شـده به برخی از خطوط توجه بیشتری شده است. آیا این امر به جهت علاقه‌ی‌ شخصی بوده یا بـه دلیل امکاناتی که کار‌ در‌ اختیار شما قرار می‌داده است؟

احصائی: در درجه‌ی نخست، ایـن خـط ثـلث است که امکان کار بسیاری می‌دهد. نکته‌ی جالب‌تر آنکه، می‌توان به آن یک روایت‌ شخصی داد. نستعلیق و شکسته‌نـستعلیق ‌ ‌امـکان‌ کار‌ نمی‌دهند، چرا که اشباع شده‌اند.

به غیر از ثلث در دیگر خطوط، کلمات حـالت گـره خـورده دارند. مهم‌تر از آن قدرت غریبی است که در خط ثلث وجود دارد‌. شاید‌ به خاطر وجه مذهبی بـودنم باشد که من را به معنی نزدیک می‌کند. حتی یک خارجی هم، که ایـن خط را نمی‌فهمد با آن ارتـباط برقرار می‌کند و طرح و منظور‌ را‌، هر‌ چند مختصر، درمی‌یابد.

بخش دیگر‌ کار‌ من‌، با الفبای ازلی است که حالتی کاملا روحانی و عرفانی دارد و به قول امروزی‌ها با آن حال می‌کنم. به‌ طور غریبی این‌ کـلمات‌ نیز‌ با من حال می‌کنند و دست‌آموز من هستند و هر‌ کاری‌ با آن‌ها بخواهم، می‌توانم انجام دهم.

قلیچ‌خانی: برای هنرمند نقاشیخط، آیا خوشنویس بودن الزامی است؟

احصائی: به نظر من هیچ الزامی وجود‌ ندارد‌، چـرا‌ کـه اثر، اثر هنری است نه خوشنویسی. بحث این است‌ که با خط‌نوشته یک تابلوی‌ هنری به وجود آورده شود. کسانی هستند که خط خوبی ندارند، اما‌ آثار‌ جالبی‌ خلق مـی‌کنند، چـرا که یک روایت شخصی را بیان‌ می‌کنند. این‌که‌ چه‌ طرحی و چه ترکیبی به وجود آورند، اثر هنری است. پس به هیچ وجه لازم نیست خوشنویس‌ باشید‌. به‌ طور مثال در کارگاه‌هایی که در خـارج از کـشور داشته‌ام، اگر 20‌ نفر‌ خارجی‌ و 3 نفر ایرانی بودند، ایرانی‌ها بد کار می‌کردند، در عوض خارجی‌ها با همین خطوط، آثار‌ بهتری‌ خلق‌ می‌کردند، در حالی که با زبان و خطوط آشنا هم نبودند. پس خـط یـک عـنصر‌ است‌ که می‌تواند هر چـیزی بـاشد. آن فـرد غیر ایرانی چون هنرمند بوده می‌توانسته‌ یک‌ اثر‌ هنری به وجود آورد. بنابراین نیازی‌ نیست که جونان ما برای نقاشیخط در حد‌ حـرفه‌ای‌ خـوشنویسی را بـیاموزند، اما اگر بدانند، بهتر است.

اثری از محمد احصایی با عنوان او بخشاینده است، ، 1,161,000دلار، فروخته‌شده در آوریل 2008 در خانه‌حراج کریستیز

قلیچ‌خانی: آیا اگر هنرمند نقاشیخط‌، خود‌ هم‌ خط را بنویسد و هم طـراحی کند، تأثیری در اهمیت کار و ارزش کار او خواهد داشت‌‌ یا‌ خیر؟

احصائی: به‌ یقین بهتر است و طبیعی است کسی که اثر هـنری را خـلق مـی‌کند‌ آن‌ موضوع را نیز خیلی خوب طراحی خواهد کرد. به طور مـثال کـشیدن درخت یا شب‌ اهمیت‌ چندانی ندارد، بلکه نحوه‌ی ارائه‌ی اثر مهم است. خود خوشنویسی جذابیتی دارد‌ که‌ آدمـی را اسـیر خـود می‌کند، یعنی دلیل‌ این‌که‌ خوشنویس‌های‌ ما نمی‌توانند یک اثر هنری پدید آورنـد‌، جـذابیت‌ خـود خط است و خود خط به عنوان هدف مطرح می‌شود. اما برای این‌که‌ خوشنویسی‌ را بـه هـنر تـبدیل کنیم‌، خیلی‌ ماجرا دارد‌. شنیده‌اید‌ که‌ «چهل سال عمرم به خط شد‌ تلف‌»، حرف حـکمت‌آمیزی اسـت. به طور طبیعی کسی که سال‌ها عمرش به خط‌نویسی‌‌ تلف‌ شود دیگر بـه آن خـط‌نـوشتن‌ عادت می‌کند و آنچنان شیفته‌اش‌ می‌شود‌ که نمی‌تواند از آن جدا‌ شود‌. تازه می‌خواهد آن را خوب بنویسد کـه ایـن سد راه پیشرفت و خلق اثر‌ هنری‌ است.

این‌همه خوشنویس که‌ وجود‌ دارند‌، مـعلوم نـیست هـنرمند‌ باشند‌، در مورد نقاشیخط هم‌ همین‌ طور است. به طور مثال‌ در کنار چهره یا منظره‌ای، خـطی مـی‌نویسند و آن را‌ نقاشیخط‌ می‌نامند. این‌ها نقاشیخط نیست یعنی یک‌ اثر‌ هنری نیست‌، البته‌ نـه‌ این‌که نـخواهند، بلکه نمی‌توانند‌ اثر هنری را خلق کنند.

نقاشیخط مشکل‌تر از نقاشی یا خط به تنهایی است، و بـه‌ هـمین‌ دلیـل است که هنرمند از غیر‌ هنرمند‌ به‌ سادگی‌‌ مشخص‌ می‌شود.

قلیچ‌خانی: درباره‌ی توانایی‌های‌ خـط‌، بـه‌ویژه خط فارسی، چه نظری دارید؟

احصائی: ملتی هستیم که بیشتر با کلمات و مفاهیم سر وکار داریم‌ تـا‌ تـصویر‌ و از قضا جهان هم به همین سمت‌ پیش‌ می‌رود‌. اگر‌ کتاب‌های‌ گرافیک‌ را بـاز کـنید، آثار بسیاری خواهید دید که تنها بـا خـط‌نـوشته است. بخش مهم هر کار گرافیکی را خـط تـعیین می‌کند.کلمه فرم و شکلی جادویی دارد‌ که مخاطب را به خودش جلب می‌کند و برای خـالق اثـر هم جالب‌تر است. من زمـانی کـه با خـط کـار مـی‌کنم بیشتر ارضا می‌شوم تا با تـصویر. بـاید اضافه کنم که‌ الفبای‌ ما، به خاطر شکل ویژه‌اش، جای‌ بیشتری نـسبت بـه الفبای لاتین برای کارکردن و خـلاقیت دارد. متأسفانه به این مـوضوع -هـم گرافیست‌ها وهم‌ دانشجویان‌مان- از این‌جـهت کـه دشوار‌ است‌، به آن نمی‌پردازند. آن‌ها می‌پندارند که چون نمی‌توانند کار کنند، پس کاربردی‌ هـم نـدارد، در حالی که حروف لاتین در شـکل‌هایی چـون مـربع‌، دایره‌ و مثلث خـلاصه مـی‌شوند و بسیار ساده‌اند‌. با‌ خـط ثـلث‌ یا شکسته‌نستعلیق شما می‌توانید بی‌نهایت برخورد زیبایی‌شناسانه داشته باشید. کدام خط در دنـیا (بـه جز خط چینی)وجود دارد که‌ مـی‌تواند‌ عـواطف انسان را ایـن‌ قـدر‌ زیـبا بیان کند. خط شـکسته‌ی نستعلیق خطی بسیار استثنایی و ویژه است. جالب‌ است کشورهایی که با الفبای اسلامی کار مـی‌کنند، تـقریباً حتی می‌توانند نستعلیق را اجرا کنند کـه خـط مـلی‌ ایـرانیان‌ اسـت،‌ ولی به طور شـگفت‌انگیزی اصـلاً طرف شکسته نمی‌روند و توانایی‌اش را ندارند. من نمی‌دانم چه سرشتی در ایرانیان بوده‌ که این خط را بـا ایـن زیـبایی ابداع کرده و می‌نویسند‌.

هنرمندان مرتبط

آثار هنری مرتبط

مقالات مرتبط

‌‌‌گـفتگویی‌ با بهمن محصص
این مصاحبه توسط جواد مجابی صورت گرفته و در مردادماه 1349 در شماره‌ی 180 مجله‌ی تندیس به چاپ رسیده است.
21 دی 1400

آيينه‌کاری؛ گفتگوی استفان بيلی با منير فرمانفرمائيان
گفتگوی حاضر توسط استفان بیلی در 22 آوريل 2013 انجام پذیرفته است. این گفتگو با ترجمه‌ی زهره مسییبی در مجله‌ی آنلاین طوطی‌مگ انتشار یافته است.
22 دی 1400

از اتاق نشیمن تا آتلیه‌ی نقاش
کریم امامی در یادداشت حاضر، به بهانه‌ی افتتاح گالری نیالا به نقش گالری‌ها در پیوند زدن هنر به زندگی عموم مردم می‌پردازد. ترجمه‌ی فارسی مهران مهاجر از این یادداشت در کتاب «گال...گال...گالری» به چاپ رسیده است.
23 دی 1400
درج دیدگاه

* نشان دهنده فیلد الزامی