تهران،
خیابان کریمخان زند، خیابان شهید عضدی (آبان جنوبی)، خیابان سپند، پلاک ۱/۶۹
27 آبان17 November - 15 آذر 13955 December 2016
وقتی مرتضی درهباغی از من خواست تا به مناسبت مرور بر آثار ده سال اخیرش مطلبی بنویسم، بلافاصله با خودم فکر کردم چگونه میتوان کار یک هنرمند را با استناد به چنین محدودیت زمانی مصنوعی تبیین کرد؟ از کجا باید آغاز کرد و به کجا باید رسید؟ درهباغی، به عنوان یکی از تثبیتشدهترین هنرمندان تصویری ایران که دوران میانی کار خود را سپری میکند، پس از فارغالتحصیلی از دانشکده هنرهای تجسمی در سال ۱۳۶۶، به شکل مستمر در داخل و خارج از ایران مشغول خلق و نمایش نقاشیها و اینستالیشنهای مفهومیاش بوده. بنابراین، تفسیری که در پی میآید بیشک به مثابه «کاری در دست اجرا» است و نه گزارشی از اثری کامل.
این نمایشگاه که متشکل از سی اثر است، تنها یکی از عناصر زندگی هنرمند در ده سال گذشته را در بر میگیرد: عنصر نقاشی را. (درهباغی در حیطه اینستالیشن و ویدئو آرت هم صاحب توفیق بوده.) درهباغی نقاشیهایش را، که ریشه در فرمهایی جسورانه دارند، برای کند و کاو در ارتباط میان انسان و جهان طبیعی، و در درک عمیق شخصی و پیوندش با دستاوردها و فرهنگ سنتی ایرانی به کار میگیرد. او میداند که تفسیر عینی گذشته ناممکن است، و به همین دلیل این امر غیرممکن را از خلال منشور خلاقیتی مرثیهگون و شخصی عبور میدهد و تنظیم میکند. از همان آغاز کار، این دوگانگی در غالب شکسته شدن سطح تصویر به دو قسمت متضاد ارائه شده است. یک قسمت شامل ساختی دقیق است، اغلب همراه با سطحی از رنگ غنی با خطوط مشخص و پیکربندی هندسی. قسمت دیگر حالتی بازیگوش دارد با حرکاتی رها و اشاراتی انتزاعی و پرشور. در کارهای دوران قبل، نمادهایی از پرندهها و حیوانات و آثاری از فیگورهای انسانی تاریخی نیز به چشم میآمدند، حاکی از تعلق خاطر هنرمند به سنت و طبیعت. اما به مرور این فرمهای واضح و دقیق جای خود را به بازنماییهای ناپایدارتری دادند. به نقاشیهای پایان دهه هفتاد شمسی که میرسیم،طیفهای کم فروغ خاکستری جایگزین رنگهای گرم قبل میشوند و نقش و نگارهای تزیینی و پرطراوت سنتی به اشاراتی خاموش بدل میشوند، یادآور بافتههای هنرمند بزرگ ایتالیایی، رودولف استینگر.
اما در ادامه کار، شکل آثار درهباغی باز تغییر میکند و شاید بتوان گفت پختهتر میگردد. یقین شکل میگیرد و دوپارگی لتههای متضاد به مجموعه آثارش بازمیگردد. او بار دیگر از الفبای دقیق هنر تزیینی سنتی ایرانی الهام میگیرد و ما شاهد سطوح رنگی یکدستی هستیم با طرحهای قاجار، گلهای سهبرگ، نقوش هندسی عصر صفوی، و طرحهای گل و بلبلی که به شکلی خوشایند همنوای فرمهای انتزاعی و رها شدهاند. این دو بخش دیگر در جدال با یکدیگر نیستند،بلکه به تفاهمی رسیدهاند که از خلال آن هر بخش به دیگری احترام میگذارد و اغتشاش را مهار میکند. درهباغی درباره این دو فرم متضاد میگوید: «انتزاع (به معنای آزادی کار با رنگ و آزادی خود من)، و سنت (نه به معنای سنت قدیم، بلکه به معنای زندگی روزمره که حاوی سنتهای قدیم و نه چندان قدیم است): این نه تنها تضادی است که در خودم میبینم، بلکه شکلی از همنوایی نیز هست که در زندگی یومیه جاری است.» و بدین شکل است که دوگانهی گذشته و زمان حال،طبیعت و صناعت، و آزادی و الزام، ادامه مییابد.
جانت ردی
جانت ردی