پروانه اعتمادی پس از دورههای آثار سیمانی و مدادرنگیها، از سال ۱۳۷۵ به تکنیک کلاژ روی آوردکه اولین و مهمترین مجموعه آنها، «جهیزیه دختر شاه پریان» نام دارد. اعتمادی که حدود بیست سال به ساختوساز جامهها و بافتهها و انارها با مدادرنگی پرداخته بود، در مجموعه جدید با چاپ مجدد آثار مداد رنگی و کلاژ آنها به دنیایی پرتحرک و قصهگو پا گذاشت.
اعتمادی درباره مضمون این مجموعه میگوید: «دختر شاه پریان، یک افسانه قدیمی است که همیشه در خود عنصری از امید، امیدی از جایی، از جایی که مربوط به دنیای انسانی نیست دارد. این امید همیشه با خوشحالی همراه است، با یک عنصر دلگرمکننده و کمکی از غیب. احساس میکنم جوانان این دوره و زمانه واقعاً منتظر کمکی از غیب هستند. همه آنها دلشان میخواهد دختر شاه پریان بیاید و همه زندگیشان را درست کند»۱.
این مجموعه که هنرمند آن را «زنانه» مینامید، از افسانهای ملهم شده بود که توسط خود زنان ساخته شده است. پروانه اعتمادی تمام قصههای دنیا را ساخته و پرداخته زنان میداند. این زنان هستند که اصولاً قصهساز و قصهگویند و تخیلات و تغزلات را سر و صورت میدهند. آنها حقیقت را به آن صورتی که دوست دارند در بافت و ساختار قصه میگنجانند و راهی غیرمستقیم برای طرح آن پیدا میکنند. افسانهها و داستانها اشاره به حقیقتی هستند در درون یک چیز زیبا به اسم «قصه». گویی هنرمند در این مجموعه از همه زنان دعوت میکند تا از نو یک جهیزیه بسازند و به خلاقیتشان بازگردند؛ جهیزیهای از تمام امکانات بالقوهای که در وجودشان هست.
در اثر حاضر، شتاب و پویایی فرمها و فیگور و قوه جاذبهای که اجزا را دفع و جذب میکند چنان است که ترکیببندی را در فضا به رقص درآورده است. در این شتاب رقصان و لباسهایی که در فضا پراکندهاند، هويت انسان غایب است، اما در عین حال حضور فعالش حس میشود. در این فضا غیبتی اتفاق افتاده، انسانی چند لحظه پیش اینجا بوده و رفته یا انسانی لحظهای دیگر بدینجا باز خواهد گشت. نقاش دنیایی طربناک و جوان را به نمایش میگذارد، دنیایی طنزآمیز و اندیشناک.
پروانه اعتمادی به عنوان نقاشی آگاه به زبان هنر معاصر، با بهرهگیری از شیوه کلاژ زبانی امروزی و معاصر را برای بیان هنری خود برگزیده است.
۱. ملکی، توکا؛ گفتوگو با پروانه اعتمادی؛ مجله بخارا، ش ۳، آذر ۱۳۷۷، صص ۳۱۵-۳۲۲.